نویسنده: دکتر یوسف قرضاوی/ ترجمه: دکتر احمد نعمتی /// چند سوال سؤال اول: ما در این جلسه از جانب آقای جمال.م.س. ساکن دوحه است که میگوید:
جوانی هستم که هشت سال است ازدواج کردهام ولی از وجود فرزند بهرهمند نشدهام، خودم و همسرم هیچگونه مشکلی نداشتیم، رفت و آمد به بیمارستانها و پزشکان مرا خسته و ناامید کرده بود. صبح یکی از روزها همزمان با صدای اذان صبح، بیرون منزل ایستادم و دستانم را جهت فریادرسی به سوی خداوند بالا بردم و گفتم: بر من نذر باشد هرگاه همسرم باردار گردد، مراسم جشنی برای دوستانم برپا نمایم. پس از مدتی خداوند دعای مرا مستجاب نمود، و همسرم باردار شد و درصدد برپایی جشنی که نذر کرده بودم برآمدم. بعضی از دوستان به من پیشنهاد کردند که مراسم جشن را پس از ولادت فرزندم برپا کنم، و بعضی هم پیشنهاد کردند که مخارج جشن را به فقرا و مسکینان بدهم. همسرم در کمال صحت و تندرستی وضع حمل نمود و دختری برایم به دنیا آورد ولی هنوز نه مراسم جشن را انجام داده بودم و نه هزینۀ آن را به فقرا داده بودم پانزده روز از ولادت فرزندم نگذشته بود که بیمار شد و از درد شدیدی رنج میبُرد. او را به همان بیمارستانی که در آنجا متولد شده بود، بردم، ولی از آنجا که مشیت الهی مافوق هر معالجهای است، فرزندم را به جوار خود بازگردانید.
دوست دارم بدانم که آیا فوت کودک به علت عدم اجرای نذر قبل از ولادتش بوده است؛ البته من پیوسته و از صمیم قلب قصد اجرای آن نذر را داشتم؟ و آیا بعد از مرگ فرزندم باز هم نذر باید ادا شود؟ لطفاً مرا راهنمایی فرمایید؛ به راهنماییهای شما پایبند هستم؛ متشکرم.
جواب: در پاسخ به سؤالات این برادر عزیز میگوییم:
خداوند در عوض نوزاد متوفایت فرزند بهتری را به شما ارزانی دارد، و ایشان را موجب سنگینی ترازوی اعمال شما در روز قیامت قرار دهد. اما، راجع به مرگ آن نوزاد دختر، این مسأله مربوط به قضا و قدر خداوندی است که هیچ مانع و بازدارندهای در مقابل مشیت و حکمت ذات مقدس او قرار نخواهد گرفت. هر جانداری دارای اجلی است که با فرا رسیدن آن اجل مهلت و تأخیری در آن روی نخواهد داد. همانطور که خداوند متعال میفرماید:
«فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَهً وَلَا یَسْتَقْدِمُونَ» اعراف/۳۴
«و هنگامی که زمان (محدود) آنان به سر رسید، نه لحظهای (از آن) تأخیر خواهند کرد و نه لحظهای (بر آن) پیشی میگیرند»
در اینجا هیچگونه ارتباط علت و معلولی میان مرگ آن نوزاد و عدم وفای به نذر وجود ندارد. مرگ یک پدیدۀ طبیعی است که بر مبنای سنن و اسباب و علل خاص خود میباشد که ما به بعضی از آن سنن و اسباب و علل پی میبریم، و بعضی از آنها را جز خداوند هیچکس نمیداند.
«وَمَا یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَلَا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتَابٍ» فاطر/۱۱
«و هیچ سالخوردهای عمر دراز نمییابد و یا از عمرش کاسته نمیشود مگر آنکه در کتابی مندرج است.»
اما نذری که نمودهای، وفای به آن بر تو لازم و واجب است. خداوند متعال به ما دستور داده است که به نذرهای خود وفا کنیم؛ چنانکه میفرماید:
« وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ» حج/۲۹
«باید به نذرهای خود وفا کنند.»
و باز خداوند، بندگان شایسته و صالح خود را این گونه میستاید:
«یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا» انسان/۷
«به نذر خود وفا میکردند، و از روزی میهراسیدند که شرّ و بلای آن گسترده و فراگیر است»
و کسانی را که نذر میکنند ولی بدان وفا نمیکنند، نکوهش میکند، و میفرماید:
«وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ.فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ. فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِی قُلُوبِهِمْ إِلَى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ » توبه/۷۵-۷۷
« در میان (منافقان) کسانی هستند که (سوگند میخورند و) با خدا پیمان میبندند که اگر از فضل خود ما را بینیاز کند (و به نعمت و نوائی برساند) بدون شکّ به صدقه و احسان میپردازیم و از زمرهی شایستگان (درگاه یزدان و نیکوکاران مردمان) خواهیم بود. امّا هنگامی که خدا از فضل خود (ثروت و دارائی) بدانان بخشید، بخل ورزیدند ( و چیزی نبخشیدند و به عهد خود وفا نکردند، و هم از خدا و هم از خیرات) سرپیچی کردند و روی گرداندند. خداوند نفاق را در دلهایشان پدیدار و پایدار ساخت تا آن روزی که خدا را در آن ملاقات میکنند . این به خاطر آن است که پیمان خدا را شکستند و همچنین دروغ گفتند.»
ابوداود روایت میکند که زنی خدمت پیامبر (ص) آمد و گفت: ای رسول خدا! بر خود نذر کردهام که بالای سر تو دف بزنم (منظورش اظهار شادی و سرور در محضر ایشان بود). فرمودند: (أوفی بنذرک) «به نذرت وفا کن.»
مرگ دختر به دنبال آن نذر، وجوب وفای به نذر را ساقط نخواهد کرد، زیرا، نذر خود را به زنده ماندن نوزاد موکول ننموده است بلکه، نذر را به خاطر باردارشدن همسر نموده است که او نیز باردار شده و وضع حمل نموده و طفل او چند روز بعد از وضع حمل نیز زنده بوده است. برای این برادر ما، شایسته است که به محض اطلاع از بارداری همسر خود اقدام به وفای به نذر مینمود؛ زیرا که شتاب در کار خیر لازم میباشد. راجع به موضوع نذر دو نکته هست؛ دوست دارم که به آنها اشاره نمایم؛
نکتۀ اول: ایجاد نذر و التزام و تعهد بدان نزد بسیاری از دانشمندان مکروه است هر چند مورد عبادت هم باشد مانند: نماز، روزه، صدقات و… دلیل کراهت آن روایتی است که احمد و بخاری و مسلم و دیگران از ابن عمر آوردهاند که پیامبر (ص) از نذر کردن نهی نموده و فرموده است:
«النذر لا یأتی بخیرٍ وَ إِنما یستخرج به مِنَ البَخیلِ»
«نذر خیری نمیآورد و فقط از شخص بخیل به واسطۀ آن خیری صادر میشود.»
فلسفۀ مکروه بودن نذر به این خاطر است که مبادا بعضی از مردم چنان پندارند که نذر موجب دفع قضا و قدر و یا موجب حصول هدف خاص نذرکننده میباشد، و یا چنان معتقد باشند که خداوند بسبب آن نذر، مقصود آنان را محقق میسازد. به همین خاطر در حدیث آمده است:
«إن النذر لا یُردُّ شیئاً أَو لا یأتی بِخَیرٍ»
«نذر جلو هیچ قضا و قدری را نمیگیرد، یا اینکه هیچ خیری نمیآورد.»
خطر دیگری هم در نذر بصورت داد و ستد و معامله وجود دارد؛ مانند اینکه کسی بگوید: اگر خداوند به من پسری داد، یا اگر خداوند بیماری فرزندم را شفا داد، یا اگر در تجارتم سود بردم، به فقرا صدقۀ چنین و چنان خواهم داد، یا مسجدی بنا خواهم نمود و امثال آن. و این بدان معنی است که این شخص انجام مستحب مذکور را از قبیل صدقه دادن به فقرا و ساختن مسجد منوط به مراد و هدف شخصی خود قرار گردانیده است و معنایش اینست که اگر مراد و مقصود او برآورده نشود، صدقهای ندهد و مسجدی بنا نکند. این گونه نذر کردن دلالت دارد بر اینکه نیت انسان در تقرب جستن به سوی پروردگار خالص نبوده است، و در واقع چنین حالتی بیشتر به عمل شخص بخیلی شباهت دارد که جز در مقابل گرفتن چیزی بیشتر از آنچه پرداخت نموده، مال خود را صرف نمیکند. از این رو، در حدیث وارد شده است: «وَ إِنما یُستَخرَجُ مِنَ البَخیل». فلسفۀ سوم راجع به کراهت التزام به نذر این است که شخص خود را در تنگنا قرار خواهد داد و چیزی را که برای او حکم مباح را داشته بر خود واجب میگرداند، و چه بسا سستی و تنبلی و یا هوای نفس مانع انجام آن گردد و یا وقتی که نسبت به آن سلب اختیار شود با اکراه و سنگینی آن را انجام دهد.
به هر حال، علت کراهت نذر هر چه باشد، اجماع علما بر این است که وفای به نذر واجب است و قرآن و سنت، کسانی را که نذر میکنند و به نذر خود جامۀ عمل نمیپوشانند، سخت مورد مذمت و نکوهش قرار داده است.
نکتۀ دوم: این است که بنیان درست نذر برای تقرب یافتن به خدا بوده است، مانند انجام دادن صدقه، نماز، روزه، کارهای نیک و امثال آن. و به همین خاطر در حدیث وارد شده که:
«لا نَذرَ إلا فیما أبتغی به وَجهَ اللهِ تعالی»
«نذر جز برای تقرب به سوی خدا نیست.» (احمد و ابوداود)
بنابراین، رأی بعضی از پیشوایان مذاهب بر این است که هر نذری قربه الی الله نباشد، نذر محسوب نمیشود، مانند اینکه کسی بر خود نذر کند که عمل مباحی را انجام دهد.
از اینجا درمییابیم که شایسته و سزاوار آن بود که به جای برپای جشن برای دوستان، نذر میکرد که به فقرا صدقهای بدهد، هر چند برگزاری مراسم جشن برای دوستان نیز میتواند تقربآمیز باشد، در صورتی که دوستی با آن دوستان برای خدا و محبت و یکدلی میان آنان به خاطر رضای خدا بوده باشد، و از برپایی این مراسم جشن، تقویت روابط دینی و تحکیم پیوندهای محبت خداوند مقصود بوده باشد؛ والله اعلم.
———————-
منبع: دیدگاههای فقهی معاصر/ تألیف: دکتر یوسف قرضاوی/ ترجمه: احمد نعمتی/ جلد اول
منبع : نوگرا
ثبت دیدگاه