ترجمه: وفا حسنپور /// گابریل گارسیا مارکز میگوید: دیروز زنی را مرده یافتم در حالی که همانند ما نفس میکشید. اما زن چگونه میمیرد؟ حالت احتضارش چگونه است؟
زن زمانی میمیرد که لبخند از لبانش رخت بربندد؛ زمانی که دیگر به زیباییاش توجه نمیکند؛ زمانی که دستی دستش را به گرمی نفشارد؛ زمانی که منتظر آغوش گرمی نباشد. زمانی که سخن عشق را میشنود و لبخند سردی بر لبانش نقش بربندد.
آری زن میمیرد در حالیکه زنده است و میخورد و مینوشد؛ اما در درون او عزا و ماتم برپاست. به تنهایی در مراسم دفن خود شرکت میکند و سپس بلند میشود و میرود. دستی به سر و صورتش میکشد و مایع سرمه را به زیر چشمانش میمالد و قیافهاش را مرتب میکند سپس خود را به جهانیان عرضه میکند؛ با ظرافت کامل خود میایستد؛ نفس میکشد چه بسا لبخند میزند و میخندد اما در واقع مردهای بیش نیست و کسی حالش را نمیداند.
چه وقت؟ چگونه و چرا؟
زن زمانی زنده میمیرد که بدون سبب شکسته شود و بی هیچ علتی ترکش کنند؛ خویشاوندی که تکیهگاه و پشتوانهاش بود خوارش میکند؛ دستی که با قدرت دستش را میگرفت رهایش میکند در این حالت است که زن اعتماد به خود و دنیا را از دست میدهد.
زن وقتی میمیرد که هیچ حقی در انتخاب سرنوشت خود ندارد؛ وضعیتی بر او تحمیل میشود که ارزشش را پایین میآورد و از او کالایی میسازد که خرید و فروش میشود. هزار بار میمیرد وقتی میبیند که به او خیانت میشود و با نام عشق، عرف، عادت یا آداب و رسوم حاکم کرامتش له میشود. هر بار که احترامش را از دست میدهد هر بار شخصی را که به او توجه میکرد رهایش میکند میمیرد.
زن وقتی میمیرد که مردی را نمییابد که در وقت نیاز به او از فضای مردانگی خود بیرون آید و او را درک کند و به او نزدیک شود؛ زن زمانی میمیرد که کرامت و آبرو و حیثتیش لکهدار میشود بدون که بتواند از خود دفاع کند تنها به این خاطر که زن است.
هر زنی میمیرد وقتی میبیند شوهری که عمری را فدای آرامش او کرده است و به خاطر ازدواج با او از همه بریده است رهایش میکند و پس از دهها سال زندگی پاداش بیمهری و دوری نصیبش میشود.
پسری که به خاطر او از تمام خوشهایش بریده است فراموشش میکند و او را در میان غریب و بیگانه رها میکند.
پدری که او را از حق محبت و دلسوزی و آموزش و حتّی میراث محروم میکند فقط به خاطر آن که زن است.
چه بسیارند زنانی که در میان ما نفس میکشند امّا سالهاست که مردهاند؛ وقتی نور امید در چشمانش خاموش میشود این نخستین نشانهی مرگ زن است.
به پسران خود بیاموزید که زن امانت است؛ زن کرامت است؛ پدر باشی یا برادر یا پسر یا شوهر، حامی و پشتیبان زن باش تا تمام دنیا از آن تو باشد. زن یا همراه زندگی است یا همزاد روح یا مادر یا دختر دوست داشتنی.
برای پسران خود نقل کنید که چگونه پیامبر بزرگوارمان در حین نزول وحی نزد خدیجه رفت و از میان همهی مردم به او کفایت کرد. به آنان بیاموزید که تنها کریمان زن را گرامی میدارند و فرودستان به او اهانت میکنند.
به دختران خود بیاموزید که قوی، پاکدامن و رازدار خود و خانوادهشان خود باشند. کرشمه نکنند، سر خود را جز در برابر خدا فرود نیاورند و فریفتهی مال و مقام نشوند. بهترین کالای دنیا زن صالح است؛ زن را گرامی بدارید و به او ارج نهید که در غیر این صورت زن میمیرد اگر چه زنده است و میخورد و مینوشد.
ثبت دیدگاه