نویسنده: سرویس دین و دعوت پایگاه اطلاعرسانی اصلاح /// مفهوم نصیحت برای خدا، کتاب خدا، پیامبر خدا، زمامداران و عموم مسلمانان
عَنْ أبِی رُقَیَّهَ تَمِیمِ بنِ أوْسٍ الدَّارِی رضی اللهُ عنه: أَنَّ النَّبی- صلّى الله علیه وسلّم- قالَ: «الدِّینُ النَّصِیحَهُ.» قُلْنَا: لِمَنْ؟ قالَ: «للهِ، ولِکتَابِهِ، ولِرَسُولِهِ، ولِلأَئِمهِ المُسْلِمِینَ، وعامَّتِهِمْ.»[١]، «از ابورقیه، تمیم بن اوس داریt روایت شده است که پیامبر خدا- صلّى الله علیه وسلّم- فرمود: دین خیرخواهی است.» گفتیم: برای چه کسی؟ فرمود: «برای خدا، کتاب خدا، پیامبر خدا، زمامداران و عموم مسلمانان.»
اهمّیّت حدیث
این حدیث یکی از سخنان جامع و حکیمانهای است که خداوند، آن را به پیامبر ما- صلّى الله علیه وسلّم- اختصاص داده است. این حدیث عبارت از واژههای مختصری است که مفاهیم و فواید بزرگ و مهمی را در بردارد، تا جاییکه دیگر سنتها و اصول و فروع احکام شریعت را در ذیل آن میبینیم. از اینرو، عالمان گفتهاند: «مدار اسلام بر این حدیث میچرخد.»
واژگان حدیث
النصیحه: واژهای است که بهوسیلهی آن خیرخواهی برای فردِ مورد نظر خواسته میشود.
گویند که نصیحت از «نَصَحَ» گرفته شده است.مثلاً میگویند: «نَصَحَ الرجلُ ثَوْبَهُ» یعنی شخص لباسش را دوخت. عمل فرد نصیحتگر را نسبت به پیگیری صلاح فرد نصیحت شده، به کاری تشبیه کردهاند که باعث دوختن درزها و پارگیهای لباس میشود. همچنین گفتهاند که از «نَصَحْتُ الْعَسَلَ» گرفته شده؛ زمانی که عسل را از موم جدا میکنند. پاکیزه نمودن آدمیان از ناخالصی را، به تصفیهی عسل از ناخالصی تشبیه کردهاند.
أَئِمهِ المُسْلِمِینَ: زمامداران مسلمانان.
عامَّتِهِمْ: عموم مسلمانانِ (غیراز زمامداران).
مفهوم نصیحت برای خدا، کتاب خدا، پیامبر خدا، زمامداران و عموم مسلمانان
١- نصیحت برای خدا
این کار با ایمان به خدا و نفی شرک و عدم تحریف در صفات او و وصف خدا به صفات کمال و جمال و تنزیه او از همهی نقصها، اخلاص در عبادت، فرمانبرداری و دوری گزیدن از نافرمانی و ارتکاب گناه، حب و بغض به خاطر خدا، دوستی با فرمانبران خدا و دشمنی با معصیتگران و نافرمانان او، صورت میپذیرد. هنگامی که انسان مسلمان در گفتار و کردارش به این موارد پایبند باشد، در دنیا و آخرت سود میبرد؛ زیرا خدا از نصیحتِ نصیحتگران بینیاز است.
٢- نصیحت برای کتاب خدا
این امر با ایمان به کتابهای آسمانی فرو فرستاده شده از سوی خدا و ایمان به اینکه قرآن، آخرین کتاب آسمانی و گواه بر آنهاست، صورت میپذیرد. نصیحت و دلسوزی مسلمان برای کتاب خدا با موارد زیر تحقق مییابد:
الف) خواندن و حفظ کردن آن
زیرا با خواندن آن، نفس تطهیر میشود و تقوا فزونی مییابد. امام مسلم از پیامبر- صلّى الله علیه وسلّم- نقل کرده است که فرمود:
«اِقْرَؤُوا الْقُرآنَ، فَإِنَّهُ یأْتِی یوْمَ الْقِیامَهِ شَفِیعاً لِأَصْحابِهِ»[٢]، «قرآن را بخوانید، زیرا در روز قیامت برای یارانش شفاعتکننده خواهد بود.»
حفظ کتاب خدا در سینه، باعث آبادانی قلب با نوری خاص از سوی خدا خواهد شد. ابوداود و ترمذی از پیامبر- صلّى الله علیه وسلّم- نقل کردهاند که فرمود:
«یقالُ لِصَاحِبِ القرآنِ: اِقْرَأوارْتَقِ، وَرَتِّلْ کما کنْتَ تُرَتِّلُ فِی الدُّنْیا، فَإِنَّ مَنْزِلَتَک عِنْدَ آخِرِ آیهٍ تَقْرَؤُهَا»[٣]، «[در روز قیامت] به حافظ قرآن گفته میشود: بخوان و بالا برو و چنانکه در دنیا به آرامی و با تأمّل (ترتیل) میخواندی، در این جا نیز به آرامی بخوان؛ زیرا جایگاه تو نزد آخرین آیهای خواهد بود که میخوانی.»
یعنی متناسب با میزان تلاوت قرآن و اهتمام به آن نزد خداوند پاداش خواهی یافت و اگر یک آیه بیشتر بخوانی به اندازهی همان آیه جایگاهت بالاتر میرود.
ب) با ترتیل و خوشآهنگ خواندن
ج) تدبّر در معانی و فهم آیات
د) آموزش آن به نسلهای مسلمان
امام بخاری از پیامبر- صلّى الله علیه وسلّم- روایت کرده است که فرمود: «خَیرُکمْ مَنْ تَعَلَّمَ الْقُرْآنَ وَعَلَّمَهُ»[۴]، «بهترین شما کسی است که قرآن را فرا گیرد و به دیگران بیاموزد.»
ه) درک و عمل
مطالعهای که فاقد درک باشد و درکی که فاقد عمل باشد، هیچ خیری در برندارد.
٣- نصیحت برای پیامبر خدا
این امر با تصدیق رسالت پیامبر- صلّى الله علیه وسلّم-، ایمان به کتاب و سنتی که آورده و با محبت ورزیدن و فرمانبرداری از او، امکانپذیر است:
قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّـهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْکُمُ اللَّـهُ وَیغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ([۵] « [ای پیامبر!] بگو: اگر خدا را دوست میدارید، مرا پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خدا آمرزندهی مهربان است.»
مَّن یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّـهَ ([۶]، «کسی که از پیامبر- صلّى الله علیه وسلّم- فرمان برد، بیگمان از خدا فرمان برده است.»
نصیحت برای پیامبر- صلّى الله علیه وسلّم- پس از مرگ ایشان، مقتضی آن است که مسلمانان سیرهاش را بخوانند، خود را به اخلاق و آداب او بیارایند و در گفتار و کردار به سنتش پایبند باشند و تهمتهای دشمنان و مغرضان را از او دور کنند.
۴- نصیحت برای پیشوایان مسلمانان
نصیحت ما برای زمامداران آن است که دوستدار صلح و عدالت آنان باشیم، نه آنکه آنان را به خاطر خودشان دوست داشته باشیم. دیگر آنکه، در نیکوکاری به آنان کمک کنیم و در راه حق از آنان فرمان ببریم و برای اجرای حق، آنان را یادآوری میکنیم و با نرمی و حکمت و مهربانی به آنان تذکر دهیم. زیرا امتی که زمامدار خود را نصیحت نمیکند و به آنان تذکر نمیدهد، هیچ خیری در برندارد. حاکمی که ملت خود را زبون میسازد و دهان نصیحتگران را میبندد و از شنیدن سخن حق، گوشهای خود را میبندد، هیچ خیری با خود ندارد. اما مسؤولیت عالمان و مصلحان در نصیحتگری برای کتاب خدا و سنت پیامبر بسیار بزرگ است. آنان میباید هوسها و امیال گمراهکننده را از کتاب و سنت دور کنند. مسؤولیت آنان در قبال نصیحت حکام و فراخواندنشان به اجرای کتاب و سنت، بزرگتر و مهمتر است. اگر آنان با مدیحهسرایی و ستایشگری دروغین، حُکّام را به تداوم ستمگری و گمراهی تشویق کنند و خود را بلندگوی حُکّام سازند، خداوند آنان را بازخواست خواهد کرد. نصیحت ما در قبال عالمان و مصلحان آن است که آنان را به این مسؤولیتی که بر دوششان نهاده شده، یادآور شویم.
۵- نصیحت برای عموم مسلمانان
این امر با راهنمایی آنان به مصلحتشان در امور دنیوی و اخروی امکانپذیر است. متأسفانه مسلمانان در امر توصیه به حق نسبت به همدیگر بسیار سست شدهاند و تمام هم و غم خود را به منافع و زرق و برق دنیا معطوف کردهاند. نصیحت نباید در گفتار خلاصه شود، بلکه باید جنبهی عملی به خود بگیرد.
آداب نصیحت
یکی از آداب نصیحت در اسلام آن است که مسلمان دیگری را در تنهایی و خلوت نصیحت کند و اندرز دهد. «فُضَیلبنعیاض» گفته است: «مؤمن عیب ها را میپوشاند و نصیحت میکند و فاجر، هتک حرمت و عیبجویی میکند.»
درسهای برگرفته از حدیث
– دین اسلام همان نصیحت است. دین همچنان که شامل گفتار است، بر کردار نیز صدق میکند.
– نصیحت در حد توان لازم است، آن هم در صورتی که نصیحتگر بداند که نصیحتش پذیرفته میشود و از وقوع امر ناخوشایند بر خود ایمن باشد. اگر بر خود بیمناک بود و امکان داشت آسیب ببیند، بهتر است نصیحت نکند.
پانوشتها:
[۱]- به روایت مسلم، آلبانی آن را صحیح دانستهاست. ر.ک: صحیحالترغیب و الترهیب ۲/۱۰۶.
[۲]- به روایت مسلم (۲/۱۹۷)، آلبانی آن را صحیح دانستهاست. ر.ک: السلسله الصحیحه ۱۹/۵۱.
[۳]- ابوداود(۱۴۶۲) و ترمذی(۲۹۱۵)، آلبانی آن را صحیح دانستهاست. ر.ک: الجامع الصغیر ۱/۱۴۰۹.
[۴]- آلبانی آن را صحیح دانستهاست. ر.ک: الجامع الصغیر ۱/۵۶۳.
[۵]- آلعمران/۳۱.
[۶]- نساء/۸۰.
ثبت دیدگاه