یکشنبه, ۴ آذر , ۱۴۰۳ Sunday, 24 November , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2441 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 2 تعداد دیدگاهها : 1908×
زندگانی پیامبر رحمت و مهربانی- پاره‌ی نخست ۲
شناسه : 3441

به نظر می‌رسد محتوای روایات و ماجرای شق الصدر بسیار شبیه به ماجراهایی است که در داستان‌های دوره جاهلیت در منطقه حجاز میان مردم شایع بوده‌اند؛  بدین روی برخی از پژوهشگران تاریخ اسلام این ماجرا را رد کرده و آن را جعلی می‌دانند و معتقدند این ماجرا از داستان‌های زمان جاهلیت گرفته شده است؛ برای […]

ارسال توسط :
پ
پ

به نظر می‌رسد محتوای روایات و ماجرای شق الصدر بسیار شبیه به ماجراهایی است که در داستان‌های دوره جاهلیت در منطقه حجاز میان مردم شایع بوده‌اند؛ 

بدین روی برخی از پژوهشگران تاریخ اسلام این ماجرا را رد کرده و آن را جعلی می‌دانند و معتقدند این ماجرا از داستان‌های زمان جاهلیت گرفته شده است؛ برای نمونه در کتاب الاغانی آمده است اُمیه بن ابی صلت در خواب دید دو پرنده آمدند. یکی بر درِ خانه نشست و دیگری به درون آمد و قلب او را شکافت و درآورد. پرنده دیگری پرسید: آیا قلبش پاک شد؟ پرنده نخست جواب داد: نه. سپس قلب را به سینه‌اش بازگرداند و عمل شکافتن سینه چهار بار تکرار شد.

از این موضوع که بگذریم؛ «آمنه» مادر جوانش که برادران و کسان او در شهر مدینه می‌‌زیستند؛ در همان سال که حلیمه محمّد را به مکه باز گردانید، آمنه برای دیدار کسانش و زیارت تربت شوهر فقیدش همراه طفل پنج ساله خود راهی یثرب شدکه اقامت آنها درمدینه یک ماه طول کشید و هنگام بازگشت در میان راه مادر محمّد نیز وفات یافت و در نقطه‌ای به نام «ابوا» در نزدیکی مکه مدفون گشت.

محمّد چهار سال بعد را تحت سرپرستی جدش عبدالمطلب به سر برد و چون نه ساله بود عبد المطلب در حالی که بینائی خود را از دست داده بود و هشتاد و دو سال داشت از دنیا رفت که از وی ده پسر و شش دختر بر جای ماند که پسران عبارت بودند از: حارث،ابو طالب،حمزه،زبیر، عبد الله،عیذاق،مقوم،حجل،ابو لهب،عباس.

ابوطالب با عبد الله پدر پیامبر از طرف پدر و مادر برادر بود و از عموهای دیگراو نسبت به او مهربانتر و علاقه مندتر بود و شاید به همین سبب نیز بود که عبد المطلب چه در زمان سلامت و چه در هنگام بیماری و دم مرگ؛ سفارش او را به ابو طالب کرده و بالاخره هم سرپرستی او را پس از مرگ خود به ابو طالب سپرد.

محمّد طبق وصیت عبدالمطلب، به خانه عمویش ابوطالب آمد و عمو و همسر او فاطمه دختر اسد بن‌‌هاشم با آغوش باز سرپرستی محمّد را که برادرزاده ابوطالب و عموزاده همسرش بود، به عهده گرفتند. اهمیت پرستاری صمیمانه این عموی دلسوز و زن عموی مهربان از «محمّد» تا آنجا بود که وقتی ابوطالب در سال دهم بعثت وفات یافت محمّد به دنبال جنازه او می‌‌گریست و می‌‌گفت: عمو بعد از تو من بکجا بروم؟ و چون فاطمه دختر اسد در مدینه رحلت کرد، محمّد گفت: امروز مادرم وفات کرد.

٣-سفر محمّد به شام و داستان بحیرا:

این ماجرا به شدت مورد استفاده غربیان قرار گرفته است و آنچه درباره بحیرا در متون روم شرقی آمده این است که پس از نزول وحی، خدیجه  چون هیجان زاید الوصف پیامبر را دید، برای کسب آگاهی نزد این راهب رفت و بحیرا نیز با مطمئن ساختن وی از اینکه بر پیامبر وحی نازل شده است، او را آرام کرد.

روایات درباره بحیرا در کتاب مکاشفات بحیرا که در شکل فعلی، فردی به نام اشوعیب آن را در قرن‌های ۵ و ۶ هجری قمری (۱۱ و ۱۲میلادی) تدوین کرده، به‌تفصیل آمده است که طی آن از ملاقات سرجیوس بحیرا در کوه سینا با محمّد و گفت‌وگوهای او با محمّد جوان در یثرب صحبت و ادعا می‌شود که به انتقال افکار و آموزش‌های او به پیامبر منجر، و سبب آن شده است که او اعراب را از وجود خدای یکتا آگاه کند. 

در این اثر تلاش شده است تا نزول وحی بر پیامبرانکار شود و در دوره جنگ‌های صلیبی، متون مربوط به بحیرا به لاتین ترجمه شد اما حتی پیش از این تاریخ نیز، سرودن اشعار و نوشتن متونی در مخالفت با پیامبر و اسلام سابقه داشت و هدف اصلی این‌گونه مطالب آن است که در نزول وحی بر محمّدتردید کنند و مدعی شوند که پیامبر سخنانش و قرآن را از عالمان مسیحی و یهودی آموخته بوده است.

 به هر حال خارج از چگونه استفاده غربیان و یهودی؛مسیحیان از این ماجرا؛ خلاصه این قضیه بر اساس معتبرترین منابع تاریخی و اسناد به جامانده از قرون اولیه اسلام؛ چنین است: 

هنگامی که محمّد نوجوان بود، ابوطالب برای تجارت عازم سفر شام شد و در این سفر محمّد را نیز همراه خود برد؛ مقصد این سفر شهر بُصری بود که در آن زمان یکی از شهرهای بزرگ شام و از مهم‌ترین مراکز تجارتی آن عصر به شمار می‌رفت.

در نزدیکی شهر بُصری صومعه و کلیسایی وجود داشت و راهبی گوشه‌گیر به نام«بحیرا» در آنجا زندگی می‌کرد و مسیحیان آنجا معتقد بودند که کتاب‌ها و همچنین علومی که در نزد دانشمندان گذشته آنان بوده دست‌به‌دست و سینه‌به‌سینه به بحیرا منتقل گشته است و این دانشمند معلومات فراوانی را از گذشته‌ها در سینه دارد.

کاروان قریش هر ساله از کنار این صومعه عبور می‌کرد و گاهی در آنجا منزل می‌کردند و تا این زمان، بحیرا هیچ‌گاه با آنان سخنی نگفته بود، اما این بار که بحیرا از صومعه به زیر آمد و از آنان دعوت کرد تا برای صرف غذا به صومعه او بروند؛ قرشیان به سوی صومعه حرکت کردند، اما محمّد را به سبب سن پایین تر در نزد اموال گذاشتند و با خود نبردند. 

بحیرا در قیافه یکایک وارده نگاه کرد؛ از این رو پرسید: «کسی از شما به جای نمانده؟» و پس از پی گیری خواست که محمّد را نیز بیاورند.

بحیرا با دقت به چهره محمّد خیره شد و پس از غذا پیش محمّد آمد و بدو گفت: «ای پسر تو را به لات و عزی (از بت‌های بزرگ عرب) سوگند می‌دهم که آنچه از تو می‌پرسم پاسخ مرا بدهی؟». 

اما محمّد گفت: «مرا به لات و عزی سوگند مده که چیزی در نظر من مبغوض‌تر از این دو نیست».

بحیرا گفت: «پس تو را بخدا سوگند می‌دهم سؤالات مرا پاسخ دهی»

محمّد گفت: «هر چه می‌خواهی بپرس»

بحیرا شروع کرد از حالات و زندگانی خصوصی و حتی خواب و بیداری او سؤالاتی کرد و محمّد جواب می‌داد و بحیرا پس از صحبت طولانی با او میان دیدگان او را با دقت نگاه کرد، سپس برخاسته و او را بوسه زد.

سپس بحیرا به نزد ابوطالب رفت و به او گفت: این پسر را به شهر و دیار خود بازگردان و از یهودیان محافظتش کن و مواظب باش تا آنان او را نشناسند که به خدا سوگند اگر از آنچه من در مورد این جوان می‌دانم آگاه شوند نابودش می‌کنند. 

سپس گفت: «ای ابو طالب بدان که کار این برادرزاده‌ات بزرگ و عظیم خواهد گشت.» 

در پایان سخنانش گفت: «من آنچه لازم بود به تو گفتم و موظف بودم این نصیحت را به تو بنمایم». 

ابوطالب نیز پس از این گفت‌وگو محمّد را به مکه بازگرداند.

 البته برخی از منابع ماجرای دیگری از دیدار بحیرا و محمّد را مربوط به سفر او با ابوبکر به شام می‌دانند که در جوانی آن دو صورت گرفته و ذکر شده است و در روایت این منابع نیز وقایعی شبیه به رخدادهای روایت نخستین واقع می‌شود که پیامبر در ۲۵ سالگی برای تجارت با اموال خدیجه به سفر شام رفت و گفته شده است در این سفر نیز آنان با یک راهب دیدار کردند که برخی منابع نام آن راهب را بحیرا دانسته‌اند و همچنین از بحیرا بار دیگر در زمره هشت تن اهل شام که با جعفر از حبشه بازگشتند، نام برده می‌شود.

۴-چوپانی محمّد: 

در این خصوص  برخی از مورخان نظیر یعقوبی و جعفر مرتضی و مولف بحار الانوار انجام چوپانی توسط پیامبر را رد می‌کنند زیرا این کار را کسر شخصیت برای او دانسته و روایت‌‌های مربوط به چوپانی پیامبر را قبول ندارند.

اما در برخی منابع مهم مانند صحیح بخاری به صراحت از انجام چوپانی توسط پیامبر خبر می‌دهند. 

به هر حال صرف نظر از نظرات مخالف؛ با توجه به منابع اولیه تاریخ اسلام و به اتفاق غالب مورخان بر روی چوپانی پیامبر اتفاق نظر دارند که در دو مقطع بوده است: 

١-در سنین کودکی و در نزد قبیله سعد

٢-در زمانی که در خانه ابو طالب بود

نکته مهم اینکه امر شبانی و چوپانی را چه از نظر خلوت گزینی و سکوت صحرا؛ سبب تفکر و  اندیشه و چه از جهت ابتلا به زبان بسته‌‌هایی که گردآوری آنها و سر و کله زدن با آنها صبر و حوصله فراوان لازم دارد و سبب تقویت روحیه صبر و مدارا می‌گردد.

تاثیر چوپانی بر روحیه محمّد در سنین کودکی و جوانی بالا بردن آستانه صبر و تحمل او بود و هم خلوت گزینی در صحرا سبب گردید که او در خصوص جهان و آفرینش به تفکر عمیق بپردازد و بدون شک تاثیر عمیقی در روحیه او  به جای گذاشته بود. 

۵-شرکت محمّد در حرب الفجار 

جنگ فجار (به عربی حرب الفجار به معنی جنگ گناه) جنگی است که در ماه‌های حرام در دوران قبل از ظهور اسلام و در انتهای قرن ششم میلادی صورت پذیرفت که دو قبیله «کنانه» و «قریش» در یک طرف و «قیس العیلان» (بدون غفتان) در طرف دیگر جنگ بودند و منابع هشت روز را که در آنها جنگ صورت گرفت ذکر می‌کنند.

گزارش‌های تاریخی ذکر می‌کنند که محمّد در جنگ فجار شرکت کرده‌است، اما اختلاف نظرات زیادی راجع به جزئیات آن وجود دارد و برخی می‌نویسند که او در جنگ شرکت کرد و بخاطر شجاعتش از او تقدیر شد. 

ابن هشام می‌نویسد که او فقط به عموهایش در فراهم کردن تیر کمک کرد؛ اما آقانی در ایام العرب می‌نویسد که از عموهای محمّد تنها زبیر در جنگ شرکت کرد. علاوه بر این گفته‌هایی به محمّد نیز در این خصوص نسبت داده شده‌است. سن او در هنگام شرکت در جنگ از ۱۴ تا ۲۸ سال ذکر شده‌است.

مورخین و سیره نویسان  بر این عقیده‌اند که او در برخی از این جنگ‌ها که در سن چهارده تا بیست سالگی اش روی داده؛ به همراه عموهایشان شرکت داشته است. 

۶-شرکت محمّد در حلف الفضول

بدین جهت که در عربستان آن زمان حکومت و قانونی وجود نداشت و هنگامی که بر کسی ظلمی می‌شد و حقی از کسی ضایع می‌شد تنها افراد قبیله او بودند که به حمایت وی می‌رفتند و افراد قبیله‌ها هنگام اختلاف توجهی نداشتند که حق با هم قبیله ای آنان بوده است و یا نه؛ بلکه در هر صورت از هم قبیله ای خود دفاع می‌کردند و به همین خاطر بود که به راحتی ظالمان بر مظلومان ظلم می‌کردند.

قبل از اسلام در میان اعراب و سران برخی از قبائل پیمان‌‌هائی بسته شده بود که به احلاف مشهور است و هدف ازاین پیمانها عموما جلوگیری از بی نظمی و اغتشاش و مقاومت دربرابر دشمنان قریش و حمایت از خانه کعبه و اهداف دیگری بود که از جمله آنها «حلف المطیبین »و«حلف اللعقه » است. 

از جمله این پیمانها که طبق روایات به عنوان پیمان مقدسی از آن یاد شده «حلف الفضول »است که به شرحی که زیر برای جلوگیری از ظلم و تعدی زورگویان و بمنظور دفاع ازستمدیدگان بسته شد.

ماجرا از اینجا شروع شد که مردی ازقبیله «زبید» به مکه آمد و مالی را به عاص بن وائل سهمی فروخت و هنگامی که به سراغ پول آن رفت؛ عاص بن وائل از پرداخت آن خودداری کرد و مرد زبیدی را از نزد خود راند؛ مرد زبیدی به نزد جمعی از سران قریش رفت و سپس به نزد افرادی که پیمان «لعقه »را منعقد کرده بودند رفت و از آنها برای گرفتن حق خود استمداد کرد ولی آنها پاسخی به او نداده و حاضر به گرفتن حق او نشدند.

مرد زبیدی که چنان دید بر فراز کوه ابی قبیس که مشرف به شهر مکه و خانه کعبه بود رفت و فریاد مظلومانه و ستمی را که به او شده بود به گوش مردم مکه و اشراف شهر رساند و این فریاد مظلومانه در شهر مکه سبب شد،زبیر بن عبد المطلب ازجا حرکت کرده و گفت:این فریاد را نمی‌توان نشنیده گرفت و به سراغ بزرگان قبائل قریش رفت و توانست قبائل بنی‌‌هاشم و بنی زهره و بنی تیم بن مره و بنی حارث بن فهر را باخود همراه کند و در خانه عبد الله بن جدعان اجتماع کرده و درآنجا پیمان«حلف الفضول » را منعقد ساخته و دست‌‌های خود رابه نشانه تعهد در برابر پیمان در آب زمزم فرو بردند و به مضمون زیرپیمان بستند که:

«نباید به هیچ شخص غریب یا غیر غریبی ستم شود و بایدحق مظلوم از ظالم گرفته شود و بدنبال این پیمان بنزد عاص بن وائل رفته و حق مرد زبیدی را از او گرفته و به آن مرد دادند.»

این واقعه که در سن ٢۵ سالگی محمّد بود و او در این پیمان شرکت کرده است و بعدها اظهار داشته که: 

«براستی که در خانه عبد الله بن جدعان شاهد پیمانی بودم که خوش ندارم آنرا با هیچ چیز دیگر مبادله کنم و اگر در اسلام نیز مرا بدان دعوت کنند اجابت خواهم کرد و می‌‌پذیرم.»

من حیث مجموع این مهمترین اتفاقات در زندگی محمّد تا سن ٢۵ سالگی او است که تقریبا جمیع مورخان و تاریخ نویسان حیات پیامبر بر آن اتفاق نظر داند. 

بیش از این دیگرواقعه مهم دیگری در زندگانی او ثبت نشده  جز آنکه عموم مورخین نوشته اند که در این برهه از زندگی؛ رفتار و کردار او در این چند سال چنان بود که مورد علاقه و محبت همگان قرار گرفته و متانت و وقار و امانت و صداقت او توجه دوست و دشمن را به او جلب کرده بود. 

از همه بالاتر امانت و صداقت عجیبی بود که در زندگانی او وجود داشت و در زندگی اجتماعی و برخوردها از او مشاهده می‌‌شد که هیچگاه، در هیچ امر مالی و غیر مالی، در معاشرت با مردان و زنان، کوچکترین انحراف اخلاقی و خیانتی از او دیده نشد تا آنجا که هنوز سنین جوانی و دوران طوفانی زندگی را پشت سر نگذارده بود و شاید بیش از بیست سال از عمرش نگذشته بود که به«محمّد امین »معروف شد.

امانت و پاکدامنی و صداقت در گفتار به خصوص دراین برهه از دوران زندگی او بود که بعدها در پیشبرد اهداف او و پذیرش او از سوی نزدیکان و دیگران بسیار مؤثر بود  و دشمنانی که حاضر بودند هرگونه تهمتی را به او بزنند و جلوی گسترش افکار او را بگیرند؛ هیچگاه نتوانستند تهمت نادانی و خیانت به او زده و کوچکترین نقطه ضعفی در زندگی او پیدا کنند و در واقع همین امانت و صداقت او بود که توجه خدیجه دختر خویلد را نسبت به او جلب کرده و درخواست ازدواج و همسری با او را عنوان کرده؛ و این به شرحی است که در بخش آینده مورد بحث قرار خواهد گرفت.

تجمیع و نتیجه‌گیری: 

در حدود سال ۵٧٠ میلادی در حالی امپراطوری‌‌های عظیم ایران و روم به اوج قدرت و عظمت رسیده بودند و اعراب شبه جزیره عربستان در اوج توحش و بربریت به سر می‌بردند؛ محمّد در عربستان در شهر مکه دیده به جهان گشود.

در آستانه ظهور محمّد؛ در سرزمینهای تابعه ایران قدرت روحانیون و معابد زرتشتی به اوج خود رسیده بود تا آنجایی که پادشاهان ساسانی را این روحانیون عزل و نصب می‌کردند و روز به روز ظلم‌‌های فراوانی توسط اینان بر مردم روا داشته می‌شد به حدی که مردمان بی نوای این سرزمین‌ها کوچکترین روزنه امیدی برای رهایی خود تصور نمی کردند و در سرزمین‌‌های تابعه روم نیز که بر آئین مسیحیت بودند اختلافاتی فاحش در عقاید مسیحیت هویدا گشته بود که روز به روز عمیق تر گشته و  سبب جدایی و جنگهای خونینی بین پیروان این عقاید گشته بود و سرزمین عربستان نیز در چنان بربریت و توحشی گرفتار شده بود که برای مقام انسانی ارزشی باقی نمانده بود و عقایدی در روح و جان این مردمان  متوحش در طول هزاران سال رخنه کرده و با روان آنها عجین گشته بود که به هیج وجه تصور کوچکترین تغییری در آن دیده نمی شد. 

در این زمان مکه شهری تجاری بود و سرشار از ثروت بازرگانان؛  بازرگانانی سرشار از ثروت که ثروتشان روز به روز به خاطر نگهداری از بتها رو به فزونی بود؛ بت‌‌هایی بالغ بر ۳۶۰ بت به عدد ایام سال؛ که هر بت متعلق به یک قبیله از عربستان بود که هرساله برای زیارت بت خود به مکه می‌آمدند و پیوند خود را با مکه و بازرگانان تجدید می‌نمودند و در حقیقت بازرگانان به خاطر نگهداری از این بت‌ها قدرت خود و نفوظ خود را با سراسر قبایل عربستان تحکیم کرده و موقعیت تجاری خود را تثبیت می‌نمودند.

دوران حیات حیات محمّد قبل از بعثت از تارکترین و مبهم‌ترین گوشه‌‌های تاریخ زندگی این شخصیت است و گزارشات این دوره غیر موثق‌ترین گزارشات در خصوص حیات این شخصیت می‌باشد؛ زیرا تا قبل از اعلام پیامبری توسط او؛ وی تنها یک شخص عادی بودی و مانند همه افراد جامعه زندگی عادی خود را می‌کرده است و در کانون توجه نبوده تا حوادث زندگی اش ثبت و ضبط گردد؛ بنا براین حوادثی که مربوط به پیش از بعثت او در کتب مختلف است گاها روایات متناقضی بوده چون براساس منابع بسیار ضعیفی است و مورد اتفاق تمامی پ‍ژوهشگران و محققین این حوزه نمی باشد.

اما من حیث مجموع برخی از حوادث که مربوط حیات محمّد پیش از بعثت مورد اتفاق غالب محققین می‌باشد و برای آن تقریبا اجماع وجود دارد شامل تولد او و وفات پدر؛ وفات مادر؛ وفات پدر بزرگ؛ زندگی در نزد دایه در صحرا؛ چوپانی در زمان کودکی و جوانی؛ انجام چند سفرتجارتی به شام؛ شرکت در جنگ حرب الفجار؛ شرکت در پیمان حلف الفضول و. .. است. 

من حیث مجموع در این مقطع؛ وی شخصی بود که از اوان زندگی اش رنجهای روحی فراوانی دیده بود؛ رنج از دست دادن پدر و مادر در کودکی که کمتر کسی می‌تواند آنها را تحمل کند؛ اما در غیاب آنها نزد کسانی بزرگ شده بود که او را بسیار دوست داشتند و به حقیقت این وقایع بود که تاثیر عمیقی در روح  و جان او  برای نوع دوستی و محبت به هم نوع باقی گذاشت.

چوپانی او و زندگی او در صحرا؛ از همان اوان کودکی بدون شک او را صبور و متفکر بار آور آورده بود و سبب گردیده بود در احوال جهان آفرینش و جامعه پیرامون خود به تفکر بپردازد و سفرهای تجارتی او به پیشرفته‌ترین ممالک آن زمان؛ وی را پخته و جهان دیده نمود و به حقیقت او بسیار زود بزرگ شد و در جامعه مکه بسیار مورد احترام واقع گردید.

از همه بالاتر امانت و صداقت عجیبی که در زندگانی او در این مقطع وجود داشت و در زندگی اجتماعی و برخوردها از او مشاهده می‌‌شد و آن هم در جامعه ای که حقیقتا اخلاقیات در آن خشکیده و نابود شده؛ عجیب و حیرت انگیز بود و به زودی شخصیت و تعقل و صبر و بردباری او را در همان سنین کودکی زبانزد خاص و عام کرد و در نزد مکیان بسیار مورد محبت و علاقه بود و حقیقتا به همین دلیل بود که مردم مکه او امانت دار خود انتخاب کردند و به مرور زمان لقب امین را بر وی نهادند و به مرور زمان به وی «محمّد امین» گفتند و آنهم در جامعه ای مبتنی بر ریش سفیدی که تنها بزرگان و کهنسالان و روئسای قبایل مورد احترام فراوان واقع می‌شدند و این گونه القاب به تنها  به آنها تعلق می‌گرفت. 

در این مقطع هیچگاه، در هیچ امر مالی و غیر مالی، در معاشرت با مردان و زنان، کوچکترین انحراف اخلاقی و خیانتی از او دیده نشد تا آنجا که هنوز سنین جوانی و دوران طوفانی زندگی را پشت سر نگذارده بود و شاید بیش از بیست سال از عمرش نگذشته بود که به «محمّد امین »معروف شد که امانت و پاکدامنی و صداقت در گفتار بخصوص دراین برهه از دوران زندگی او بود که بعدها در پیشبرد اهداف او و پذیرش او از سوی نزدیکان و دیگران بسیار مؤثر بود و دشمنانی که بعدها از در مخالفت و دشمنی با او در آمدند و به راحتی هرگونه تهمتی را به او می‌زدند و درصدد بودند از انتقال اندیشه‌ها و دین او جلوگیری کنند؛ هیچگاه نتوانستند تهمت دروغگویی؛ نادانی و خیانت به او زده و کوچکترین نقطه ضعفی در زندگی گذشته او پیدا کنند که با توسل به آن به حیثیت او خدشه وارد کنند…

 

منابع و مراجع: 

۱.ایران در زمان ساسانیان؛ آرتور کریستین سن؛مترجم: رشید یاسمی؛انتشارات صدای معاصر؛۱۳۸۵

۲.تاریخ ایران باستان؛م. م. دیاکونوف؛ مترجم: روحی ارباب؛انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب؛۱۳۴۶

۳.دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، اخبارالطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، چاپ چهارم، ۱۳۷۱ش.

۴.سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۵ش.

۵.کلبی، ابوالمنذر هشام بن محمّد، کتاب الأصنام (تنکیس الأصنام)، تحقیق احمد زکى باشا، القاهره، افست تهران (همراه با ترجمه)، نشر نو، چاپ دوم، ۱۳۶۴ش.

۶.مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمّد رضا شفیعی کدکنی، تهران، آگه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.

۷.الطبرسی. الاحتجاج جلد ۱. النجف الاشرف: دارالنعمان. ۱۲۱،۱۲۲.

۸.طبرانی، سلیمان. المعجم الکبیر. به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی.

۹.ابن‌اثیر، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، قاهره، چاپ محمّد ابراهیم بنا و محمّد احمد عاشور، ۱۹۷۰-۱۹۷۳ق.

۱۰.ابن‌اسحاق، کتاب السیر و المغازی، چاپ سهیل زکار، قم، ۱۳۶۸ش.

۱۱.ابن‌حجر عسقلانی، کتاب الاصابه فی تمییز الصحابه، مصر، ۱۳۲۸.

۱۲.ابن‌حجر عسقلانی، لسان المیزان، بیروت، ۱۳۹۰/۱۹۷۱.

۱۳.ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران ۱۳۶۵-۱۳۶۹ش.

۱۴.ابن‌قتیبه، کتاب المعارف، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن، ۱۸۵۰.

۱۵.ابن‌کثیر، السیره النبویه، چاپ مصطفی عبدالواحد، بیروت.

۱۶.ابن‌هشام، السیره النبویه، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت.

۱۷.ابن‌هشام، سیرت رسول اللّه، ترجمه و انشای رفیع الدّین اسحاق بن محمّد همدانی، چاپ اصغر مهدوی، تهران، ۱۳۶۱ ش.

۱۸.بستانی، بطرس، کتاب دائره‌المعارف، بیروت.

۱۹.بلعمی، محمّدبن محمّد، تاریخنامه طبری، چاپ محمّد روشن، تهران، ۱۳۶۶ش.

۲۰.مقریزی، تقى‌الدین أحمد بن على، إمتاع الأسماع بما للنبى من الأحوال و الأموال و الحفده و المتاع، تحقیق محمّد عبد الحمید النمیسى، بیروت، دار الکتب العلمیه، ط الأولى، ۱۴۲۰ق.

۲۱.طبری، ابوجعفر محمّد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۷ م.

۲۲.یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بیتا.

۲۳.حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵ م.

۲۴.آیتی، محمّدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تجدید نظر و اضافات: ابوالقاسم گرجی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، خرداد ۱۳۶۱ ش.

۲۵.ابن العبری، تاریخ مختصر الدول، تحقیق: انطون صالحانی یسوعی، بیروت، دارالشرق، چاپ سوم، ۱۹۹۲ م.

۲۶.ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمّد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الاکبر، تحقیق: خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ ق/ ۱۹۸۸ م.

۲۷.ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق/ ۱۹۹۲ م.

۲۸.ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۸ ق/ ۱۹۸۸ م.

۲۹.ابنه شام، السیره النبویه، تحقیق: مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.

۳۰.اسماعیلی، مهدی، «جاهلیت»، دائره المعارف قرآن کریم، ج۹، تهیه و تدوین پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و مرکز فرهنگ و معارف قرآن، قم، مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۹۱ ش.

۳۱.انیس، ابراهیم؛ و…، المعجم الوسیط، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ ششم، ۱۳۷۵ ش.

۳۲.بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: محمّد حمیدالله، مصر، دارالمعارف، ۱۹۵۹ م.

۳۳.بلعمی، تاریخنامه طبری، ج۳، تحقیق: محمّد روشن، تهران، انتشارات البرز، ۱۳۷۳ ش.

۳۴.جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۷۶ م.

۳۵.حداد عادل، غلامعلی، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایره المعارف اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ ش.

۳۶.حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف: دایره المعارف جامع اسلامی، مؤسسه فرهنگی آرایه، چاپ سوم، ۱۳۷۹ ش.

۳۷.دوزی، رینهارت، تکمله المعجم العربیه، ترجمه به عربی محمّد سلیم نعیمی، عراق، دارالرشید، محرم ۱۳۹۷ ق.

۳۸.دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۷ ش.

۳۹.سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ سیزدهم، زمستان ۱۳۷۶ ش.

۴۰.سعیدیان، عبدالحسین، کشورهای جهان، انتشارات علم و زندگی، چاپ چهارم، ۱۳۷۶ ش.

۴۱.سمعانی، ابوسعید عبدالکریم بن محمّد، الانساب، تحقیق: عبدالرحمن بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد، مجلس دائره المعارف العثمانیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ ق/ ۱۹۶۲ م.

۴۲.سید جوادی، احمد؛ خرمشاهی، بهاءالدین؛ و فانی، کامران، دایره المعارف تشیع، تهران، نشر شهید سعید محبی، چاپ دوم، ۱۳۸۰ ش.

۴۳.شوشتری، محمّدتقی، قاموس الرجال، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، ۱۴۱۷ ق.

۴۴.طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه علی کرمی، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ ش.

۴۵.طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، قم، مؤسسه البعثه، چاپ اول، ۱۴۱۴ ق.

۴۶.عاملی، جعفر مرتضی، سیرت جاودانه: ترجمه و تلخیص کتاب الصحیح من سیره النبی الأعظم (ص)، ترجمه محمّد سپهری، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ ش.

۴۷.عبدالباقی، محمّدفؤاد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، بحاشیه المصحف الشریف، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ نهم، ۱۳۸۷ ش.

۴۸.علم الهدی، محمّدباقر، خورشید اسلام چگونه درخشید؟ تهران، انتشارات میقات، چاپ اول، تابستان ۱۳۷۹ ش.

۴۹.فیاض، علیاکبر، تاریخ اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهاردهم، پاییز ۱۳۸۲ ش.

۵۰.فیروزآبادی، محمّد بن یعقوب، قاموس المحیط، اشراف: محمّد نعیم عرقسوسی، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ ششم، ۱۴۱۹ ق/ ۱۹۹۸ م.

۵۱.کلبی، هشام بن محمّد، الاصنام، تحقیق: احمد زکی پاشا، تهران، نشر تابان، ۱۳۴۸ ش.

۵۲.مقریزی، تقیالدین احمد بن علی، امتاع الاسماع به ما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفده و المتاع، تحقیق: محمّد عبدالحمید نمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۰ ق/ ۱۹۹۹ م.

۵۳.مونس، حسین، اطلس تاریخ اسلام، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران، انتشارات سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، چاپ اول، بهمن ۱۳۷۵ ش.

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.