نویسنده: نسرین حسن زاده / کمکم صدای قدمهای رمضان به ابتدای کوچهها رسیده است. آهنگ تغییر در ساعات خواب و خور در اذهان زمزمه میشود.
بیشک رمضان و روزه، یکی از چالش برانگیزترین عبادات و واجبات است؛ به خاطر اینکه: مدّت آن طولانی است، شرایط آن برای انسانی که یازده ماه سال را بی قید و شرط میخورد و میآشامد سخت است.
فلسفهی روزه چیست بحث مورد نظر ما نیست. در مباحث، کتابها و مقالات زیادی به آنها اشاره شده است. مبحث مورد نظر ما رهایی از مسائلی است که ما را به زمین سنجاق کرده است و مانع از لذّت بردن ما از عبادات میشود. در عالم معنا و معنویّت، اوقاتی هستند که در آن نسیمهایی روحافزا و نفحاتی برکتخیز، میوزند.
عقل هوشیارو روح طالب معنا، میتواند با دریافتن این اوقات از برکات آن بهره ببرد. رمضان یکی از این اوقات است؛ چرا؟ چون بهترین ماه سال است؛ بهترین شبهای سال در آن قرار دارد: «لَیْلَهُ الْقَدْر خَیْرٌ مّنْ أَلْف شَهْرٍ» و بهترین و برترین اتّفاقی که برای انسان ممکن بود بیفتد، در این شب مقدر شده است؛ نزول قرآن. پس استفاده از این ماه، برای رفتن به سوی تعالی و رشد و سلوک، برکتزاست. بهره بردن از اوقات پربرکت، برای رسیدن به اعمال و زندگی پربرکت و تعالی جسم و روح، نور علی نور است. اصل موضوع ما این است که ایّام رمضان فرصتی است برای خودسازی، تغییر و رهایی. اینها به راحتی و به لحظهای از زمان ممکن نیست.
رهایی از بندها و حصارهایی که انسان را به زندگی دنیا دوختهاند و زندانی «منیتها» کردهاند، راحت نیست. رهایی از تمام «منهایی» که مرزها را میآفریند و مانع از رسیدن انسان به معنا و سلوک میشود، ساده نیست.
تا نیست نگردی ره هستت ندهند
این مرتبه با همّت پستت ندهند.
چون شمع، قرار سوختن گر ندهی
سر رشتهی روشنی به دستت ندهند. (شیخ بهایی)
ماه رمضان برای بخشش، برکت، استجابت، تغییر و خودسازی بیمه شده است و ما میتوانیم برای رهایی از تاریکیهای ریز و درشت، پیدا و پنهان، کمر همّت ببندیم و همانگونه که در آیهی ۱۸۳بقره «یَا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُواْ کُتبَ عَلَیْکُمُ الصّیَامُ کَمَا کُتبَ عَلَی الَّذینَ من قَبْلکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» اشاره شده است خروجی این ماه میتواند تقوا باشد. امّا چگونه به این نتیجه برسیم؟! طبق آیهی ٢و ۳ سورهی بقره، «ذَلکَ الْکتَابُ لاَ رَیْبَ فیه هُدًی لّلْمُتَّقینَ *الَّذینَ یُؤْمنُونَ بالْغَیْب وَیُقیمُونَ الصَّلاهَ وَممَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفقُونَ» از صفات متّقین، برپا داشتن نماز است. بحث اصلی ما هم نماز است ؛ عبادتی که هر روز ۵ نوبت اقامه میشود. آیات ۱۹ تا ۳۴ از سوره معارج به حکمت و فلسفه در تکرار نماز میپردازد:
إنَّ الْإنسَانَ خُلقَ هَلُوعاً
إذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً
وَإذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً
إلَّا الْمُصَلّینَ
الَّذینَ هُمْ عَلَی صَلَاتهمْ دَائمُون
وَالَّذینَ فی أَمْوَالهمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ
لّلسَّائل وَالْمَحْرُوم
وَالَّذینَ یُصَدّقُونَ بیَوْم الدّین
وَالَّذینَ هُم مّنْ عَذَاب رَبّهم مُّشْفقُونَ
إنَّ عَذَابَ رَبّهمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ
وَالَّذینَ هُمْ لفُرُوجهمْ حَافظُونَ
بر اساس این آیات مداومت بر نماز باید این رفتارها را در پی داشته باشد.
۱.اگر شرّی به انسان رسید نالان نباشد.
۲.اگر خیری به او رسید بخیل نشود.
۳.برای سائل و محروم حقّی معلوم قائل شود.
۴.ایمان به آخرت داشته باشد.
۵.از عذاب پروردگار خویش بیمناک باشد.
۶.دامنش را از گناه حفظ کند.
۷.رعایت کننده امانتها و قراردادها باشد.
۸.برای شهادت خود قیام کند.
۹.بر نمازهای خود مراقبت کند.
سؤال این است که چرا از نماز لذّت نمیبریم؟! چرا نمازهایمان تغییری را که انتظار داریم در ما و زندگیمان سبب نمیشود؟! چرا ذکر خدا را شیرین و جذاب نمیکند؟ و خلاصه اینکه چرا نمازهای ما حلاوت ندارد؟! وقتی که میخواهیم ظرفی را پر از آب کنیم، ظرف باید خالی باشد. ممکن نیست ظرفی که از آب پر است دوباره آب ریخت؛ چون ظرفیت تکمیل است. ما هم همانند این ظرف هستیم؛ دل و روح و جان ما اگر با اغیار باشد ظرفیت تکمیل است و دیگر جایی برای خدا نیست. اگر پر از عادتهای بد باشیم برای عادتهای خوب جایی وجود ندارد. بر اساس این آیات:
۱)نمازگزاری که مدام ناله و شکوه دارد و برای هر مصیبتی بی تابی میکند، جای خالی برای صبر بر مصائب ندارد؛ پس نمیتواند به واسطهی صبر ساکت وشکیبا باشد.
۲)نمازگزاری که با هزاران سنجاق به مال و کسب دنیوی چسپیده است، نمیتواند با دستیابی به خیر و فزونی نعمت، بخشنده شود.
۳)نمازگزاری که محصوردر حقوق خود است و جز حقهای خود حق دیگری را نمیبیند؛ نمیتواند حق معلوم برای کسی قائل باشد. (از حقوق معلوم؛ زکات، نذر و صدقات است).
نمازگزاری که در طمع و خسّت است، از ترس گرسنگی و فقر، به مالش چنگ انداخته و برای خود و خودی، محصورش نموده است؛ معلوم است که سائل و محروم را نمیبیند.
۴)نمازگزاری که دنیا و مافیها، تمام ذهن و فکر و توانایی جسمش را به خود اختصاص داده است، معلوم است که دیگر ظرفیتی برای باور و اندیشه نسبت به آخرت ندارد. (باور و یقین به روز جزا، یعنی عدم شکّ و عدم انکار آن.) پس نمازگزاری که جزء «دائمون» است، هر لحظه با تصوّر حساب و کتاب آخرت تکتک اعمالش را لحظه به لحظه بررسی نموده و کوتاهیها را جبران مینماید.
۵)وقتی که انسان کمکم «منیّت» توانایی فردی و باور به قدرت و علمش او را در ذهن خود بینیاز از خالق نموده است، معلوم است که ترس از خداوند در وجودش به ضعف میگراید. انسانی که مدام در حال ذکر و خودسازی با نماز است، در خوف و نگرانی بسر میبرد زیرا اعمال خود را حقیر، عبادات خود را کم و به حقوق خداوند معترف است.
۶)وقتی انسان به هر قیمتی دامنش را پر از گناه و آلودگی ارضای شهوات نمود، معلوم است که پاکدامنی در وجودش بیمعنا میشود.
۷)وقتی امانات خداوند متعال را(شامل حقوق بندههای خداوند، جسم و جانی را که خداوند به انسان داده است، واجبات، فرزندان، طبیعت، زمین و…) پاس نمیدارد و امین و مراقبشان نیست؛ و بر عهده و پیمانهای خود پایبند نیست، معلوم است که امانتداری در وجودش رشد نمیکند و وفای به عهد بودن در ذهنش بیمعنا میشود.
۸)وقتی که میل به قدرت، مالدوستی، ترس از دست دادن مقام و منصب، مانع از قیام و شهادت برای حق میشود، (گواهی که بر ذمّهی فرد قرار میگیرد و باید نزد حکّام ادا کنند، چه آن کس به آنها نزدیک باشد و چه دور، چه رفیع و عالی شأن باشد و چه دونپایه، پس نه گواهی را کتمان میکنند و نه آن را تغییر میدهند) معلوم است که جایی برای بیان حقایق و شهادت برای آن وجود ندارد.
«دائمون» در آیهی ۲۳ سورهی معارج، یعنی مدام در حال نماز بودن، نه ۲۴ ساعت روی سجاده بودن؛ بلکه یعنی همانگونه که روی سجاده و در حین نماز گناه نمیکنیم، باید بعد از نماز هم در همین حالت نماز باقی بمانیم. جالب است در این سوره، آیات با دائمون شروع میشود، با «یُحافظون» بحث را به پایان میرساند. «وَالَّذینَ هُمْ عَلَی صَلَاتهمْ یُحَافظُونَ» امّا محافظین بر نماز چه کسانی هستند؟ حفاظت در نماز ممکن است محافظت کیفی یا کمّی باشد.
محافظت کمّی، اشاره به اوقات نماز میتواند باشد،
۱.نماز اوّل وقت.
۲.عدم تعجیل درادای ارکان نماز و با طمانینه نماز خواندن.
کیفیت نماز: مداوم بودن بر آن، تدبّر و تغییرپذیری از آن است. حال سؤال این است که: چه کنیم که تأثیرپذیری از نماز را بیشتر کنیم؟ برای حلّ بسیاری از مسائل باید به ریشهی آنها برگردیم. علّت اینکه ما از نماز لذّت نمیبریم و کیفیت آن چیزی نیست که ما انتظار داریم، باید ریشه و علّتش را در وجود خودمان و زندگیمان بجوییم. برّرسی بدهیها و حقّ و حقوق در زندگی هر انسان میتواند اکثر مسائلش را بررسی و حلّ و فصل کند. زندگی هر انسان ممکن است لنگ بدهیها و حقوق ضایع شدهای از دیگران باشد که از موانع اصلی و اساسی برای سیر و سلوک به سوی معنویّت سازنده و حقگرایی است. این بدهیها میتواند بر چهار وجه باشد
۱)بدهی به خداوند.
۲)بدهی به قران.
۳)بدهی به مردم.
۴)بدهی به خودمان.
۵— بدهی ما به طبیعت و سایر مخلوقات.
بدهی به خداوند که شامل: کوتاهی و قصور در امر واجبات و عبادات است. نذرها و سوگندهایی است که کفّاره دارد، تکالیف، اوامر و نواهی که از جانب خداوند بر ما واجب شده است. همچنین از حقوق مسلّم خداوند، ایمان به یگانگی خدا، توکّل به او و به خاطر او زیستن و مردن است و…
بدهی ما به قرآن که شامل: عدم تعقّل و تفکّر در آیات آن و عدم به کارگیری دستورات قرآن در زندگی است.
بدهی ما به خودمان که شامل: چشم فضول، چشم حسود، مقایسهگر، بیهودهنگر، دل بیمار و حسرتکش، کینهجو، متنفّر، دست نافرمان و دست بیهودهنگار و کجمحور، زبان غیبتکننده، بدنامکننده، تهمتزننده، پرخاشگر و طعنهزننده و تمام ناهنجاریها و زشتیهایی که با اعضا و جوارح صورت میگیرد؛ البتّه باید هر نوع ستم بر جسم و روح و فکر را هم به حقوق خود انسان افزود مثل کمخوابی، پرخوری، زیادهروی در ارضای شهوات و…
بدهی ما به دیگران که شامل: حقکُشی، تهمت، بدهیهای مالی، حیثیتی و جانی، گرانفروشی، کمفروشی، احتکار و تمام ظلمهایی که به دیگران روا میداریم.
برای تسویهی این بدهیها باید قبل از رمضان اقدام شود تا از ناپاکیها خالی شویم و برای پذیرش الطاف و رحمت الهی آماده گردیم.
بدهی ما به طبیعت: آلوده نمودن طبیعت، از بین بردن منابع طبیعی، شکار بیرویّه و…
تسویهی بدهیهای ما به خداوند:
بدهی به الله-جلّ جلاله- را باید جبران کرد؛ اگر در ذهن و فکر و توسّل و توکّل خود غیر از خدا را در اندیشه و عمل آوردیم به درگاهش بازگردیم و جز او را نخوانیم. واجبات او را که شامل عبادات، عمل به اوامر، عدم انجام نواهی و انجام واجبات است، اگر کوتاهی کردهایم با قضای آنها، جبران نماییم. با ادای سنّتها و تغییر و تحوّل دل و فزونی عشق به خداوند و کنار گذاشتن اغیار در حین عبادات، کوتاهیها را جبران و بدهیها را تسویه نماییم.
(عبادات به ویژه نماز نباید برای تجارت باشد. اگر نماز برای توفیق فرزندان صالح، رونق کسب و کار و بهشت باشد، تجارت میشود و حلاوت آن میشود رسیدن به آنها؛ در نتیجه عشق به خدا سرد و کمرنگ میشود.)
جبران بدهیهای خود: اعضا و جوارح انسان اگر به نافرمانی خو بگیرند، به راه آوردنشان سخت میشود. مقاومت آنها را باید با تمرینهای سخت از بین برد. اگر زبان غیبتکننده، تهمتزننده و… است؛ آبروی کسی را برده است باید وادار شود در مقابل غیبتشونده و یا افرادی که غیبت و تهمت را شنیدهاند، به زشتیهای عمل خود اقرار نموده، به نیکی و تمجید طرف مقابل بپردازد. چشم و گوش هم همینطور باید تنبیه شوند و به انجام اعمال نیک جبرانکننده مجبور شوند. دست دزد و هرزه نگار را باید به بازگرداندن مال غیر وا داشت و به نگاشتن مطالب نیک اجبار نمود. جبران حقوق دیگران هم به همین طریق است و علاوه بر آنها، گرفتن حلالیّت و جبران حقّ و حقوق آنها ضروری است.
تسویه با قرآن: تدبّر در قرآن، به کار گیری فرامین آن در زندگی.
حقوق طبیعت و سایر مخلوقات: عدم تعرّض به امنیّت و محیط زیست آنها، تلاش برای حفظ و بقای آنها.
امّا به جز این بدهیها برای رهایی از بندها و حصارهایی که ما را محدود و محصور در زمین نمودهاند و مانع صعود ما هستند، راهکارهایی پیشنهاد میشوند:
۱- صبور باشیم.
۲- افراط و تفریط نکنیم.
۳- انجام عبادات با اجبار و زور نباشد؛ عاشقانه بر سجادهی نیاز وارد شویم و یقین بدانیم عشق کارسازتر از تجارت است.
۴- طلبکار نباشیم؛ اگر چند شبی نماز تهجّد خواندیم، انتظار نزول وحی نداشته باشیم. اگر منتظر شبهای قدر هستیم، بدانیم که خداوند شبهای دیگر هم هست.
۵- سر و صدا نداشته باشیم کار خیر، فریاد نمیخواهد.
۶- ذکر و دعا و نیایش فراموش نشود.
بدانیم که:
ذکر یعنی به یاد کسی بودن از سر شوق.
ذکر یعنی با دوستان خدا دوست بودن.
ذکر یعنی خداوند را برای هر چیزی شکر کنیم. که شکر مایهی فزونی است.
ذکر یعنی از زبان ما، از ذهن ما، از افکار ما، جز خدا نتراود.
ذکر یعنی امید، عشق و بیان مهر و لطف او.
ذکر یعنی از خدا جز خدا نخواهیم.
چیزی زما مخواه به غیر از لقای ما
زدوست غیر دوست تمنّا چه میکنی؟ (حافظ)
و در نهایت از خداوند میخواهیم با رهایی از بندهای اسارت و حقارت و رهایی از تمام چیزهایی که ما را از خداوند میگیرد، به خودش وصل نماید و در واقع آخر رمضان فریاد ما این باشد: رها، رها، رهایی…
ثبت دیدگاه