دوشنبه, ۵ آذر , ۱۴۰۳ Monday, 25 November , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2442 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 2 تعداد دیدگاهها : 1908×
جان چو دیگر شد، جهان دیگر شود
شناسه : 4259

حبیب اله مستوفی / از نخستین نوشتهام در باب معلم و معلمی به مناسبتِ یادکرد صِرف تقویمی از او (روز معلم)، به عنوان کمینه همه این خورشید وشان سایه نشین و شمع صفتان گرما بخش، بیش از بیست سال می گذرد، پاره ای از عناوین آن نوشته ها را به یاد می آورم: معلم چون […]

ارسال توسط :
پ
پ

حبیب اله مستوفی / از نخستین نوشتهام در باب معلم و معلمی به مناسبتِ یادکرد صِرف تقویمی از او (روز معلم)، به عنوان کمینه همه این خورشید وشان سایه نشین و شمع صفتان گرما بخش، بیش از بیست سال می گذرد، پاره ای از عناوین آن نوشته ها را به یاد می آورم:

معلم چون مادر
معلم سرچشمه عطوفت و قدرت
از مکتب تا مطب
حال، برآمده از پار و آینده در گِرُو حال
و…

در تمامی این دلنوشتهها همچنین در نوشته های مربوط به تکرار تناوبی شروع سال تحصیلی در ماه مهر، اگرچه کلام به تناسب زمان و مکان و البته احوال درون و برون از پیچ و تاب و نشیب و فراز ویژه خود برخوردار است اما درون مایه، چندان متفاوت نبوده و ساختمان و سازه آن نوشته ها بیش از سه ستون اساسی نداشته است.

۱-گفتن از جایگاه بلند معلم و نقش بی بدیلش در قامت مهندسی تاثیر گذار در جامعه
۲-بررسی تناسب بین داده ها به معلم و ستانده ها (توقعات) از او
۳- تصحیح نوع نگاه به معلم (درون سازمانی و برون سازمانی)

اما آنچه امروز و برای امسال انگیزه چند باره گفتن شد، نخست نگاهی بود به سندی مربوط به هشتاد و سه سال پیش که آن را به یُمن مصاحبه چندین سال پیش با معلمی از نسل زحمتکشانِ این وادی (مرحوم حاج قادر بیگ نجفی) به دست آوردم، سپس تکیه مجدد بر بند (ستون) سوم یعنی «تصحیح نوع نگاه به معلم» که نیم بیتی از مرحوم اقبال لاهوری را برایم تداعی نمود و آن را بر پیشانی این نوشته نشاندم.( جان چو دیگر شد، جهان دیگر شود.)

بَیرَق های معلم ستایی حداقل در این هفته به خوبی بر افراشته می شوند و همه از او می گویند( هم خودش و هم دیگران). کدام شهر بزرگ یا کوچکی هست که در آن مراسمی به این مناسبت برگزار نگردد؟حداقل در بیش از هفتصد اداره آموزش و پرورش برنامه های ویژه ای تدارک و اجرا می شود که در جای خود بایسته و البته شایسته قدردانی است، چرا که عصاره تلاش و کوشش خود معلمان و سایر دلسوزان است.

چنانکه در سند زیر مشهود است در تاریخ هفتم اردیبهشت سال ۱۳۱۴ شمسی، میرزا حسین خان شکیبا مدیر کل وقت کردستان از طرف وزارت معارف، اوقاف و صنایع مستظرفه(وزارت خانه های آموزش و پرورش ،فرهنگ و ارشاد و اداره اوقاف کنونی) با آقای قادر نجفی برای تدریس درس شرعیات(دینی) در دبستان دولتی پاوه(سعدی)، قراردادی در هفت بند به مدت نَه ماه از تاریخ ۱۰/۱۰/۱۳۱۳ الی ۱۵/۶/۱۳۱۴ منعقد می کند که در آن به صورتی مبسوط و مشروط حقوق ماهیانه ایشان را بابت سی ساعت کار در هفته مبلغ ۱۰۰ ریال تعیین می کند.

نگاه دقیق و عمیق بر این سندِ هشتاد و چهار ساله، از زوایای مختلف و متفاوتی از جمله اهمیت موضوع، وجود قواعد و قوانین مشخص، اهمیت کار معلم و …….. امکان پذیر و درس آموز است که موضوع نوشته حاضر نیست اما آنچه مهم است وجدانِ کاری معلم است که از گذشته های دور تا کنون به صورتی قانون مند و متوالی برای آموزش و تربیت نسل ها ، جاری و ساری بوده است. یقینا آن مستمری صد ریالی یکی از پاک ترین دست مزدها بوده و موجبات شکوفایی استعدادهای پاکی را فراهم آورده است.

بر این باورم برای تعریف و تمجدید از معلم و نقش تعیین کننده اش در جامعه چه در راستای تقویت و توسعه همه جانبه و پمپاژ انرژی و نشاط و یا به سوی کاستی و عقب ماندگی و تزریق افسردگی و ناامیدی ،تنها نگاهی به این سند، گویا و کافی است. چه کسی می توانست بر کار مرحوم نجفی(سیصد کیلومتر دورتر از مرکز استان، آن هم ۸۴ سال پیش) بطور دقیق و کامل نظارت کند؟

امروز هم چه کسی می تواند در چهار دیواری کوچکی که ظریف ترین مهندسی اجتماعی در آن جاری است(کلاس درس) دخالت کند و خلوتِ رُخ در رُخ نشستن دانش آموز و معلم را برهم زند؟

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست / تا اشارات نظر نامه رسانِ من و توست (هوشنگ ابتهاج)

معلم می تواند نه تنها با قلمش، بلکه با عملش، نه با گفتار، که با کردار و نه آشکار، بلکه پنهان، دگرگون کننده باشد و این نکته را آنان که معلمند و تجربه تدریس در کلاس را دارند خوب درک می کنند و ان شاءالله بتوانند آن را آویزه گوش دیگران کنند. تمام سخن این است که همه به این اثر گذاری ایمان بیآورند تا معلم بودن فهم شود.

اما باور مندی نیازمند تغییر نگاه است تا چشم ها شسته نشوند و زاویهی دیدن دیگر نشود، دروازهی باور گشوده نخواهد شد و ما همچنان گرفتار عینک های تکراری و ملال آور خواهیم بود. تغییر نگاه جان را تغییر می دهد و آنگاه به گفته اقبال جهان هم دگرگون می شود.

تغییر وضعیت معلم از هر نظر(معرفتی، معیشتی و منزلتی) بستگی به تغییر نگاه همه اعم از تصمیم سازان، مدیران عالی، میانی و اجرایی و نیز اولیاء دانش آموزان به او دارد و البته ایمانِ خودش به جایگاه رفیعش. بر خلاف تصور جاری این تغییر نگاه چندان زمان بَر نیست بلکه بیشتر وابسته عزم واراده است.

آیا دلایل کافی برای در صدر قرار گرفتن آموزش وپرورش با توجه به مطالعات میدانی و تجربیات سایرینی که این راه را پیموده و اینک بر سفره پر بار نتایجش نشسته اند وجود ندارد؟

مگر نگفته اند که: «بذر توسعه در گُلدان آموزش و پرورش کاشته می شود»؟

کمتر کسی جواب این پرسش ها را نمی داند و همه درقالب «عبارت» با آن مشکلی ندارند اما مشکل هنگام «رعایت» خود را نشان می دهد. آموزش و پرورش و بُن مایه اش( معلم)، از دیروز( زمان مرحومان نجفی و شکیبا) تا امروز (زمان خود نمایی ما ) نیازمند رعایت است ، نه عبارت.

اما کسی می تواند در عمل رعایت کند که قبلا در نظر به باور وتغییر دیدگاه رسیده باشد.

فرعِ دید آمد عمل، بی هیچ شک / پس نباشد مردم الّامردُمَک (مولانا)

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.