گردآورنده : اسامه قادری
ناسیونالیسم نوعی آگاهی گروهی است ، یعنی آگاهی به عضویت در ملت یا وابستگی به ملت. این آگاهی را غالبا « آگاهی ملی » می خوانند . آگاهی ملی غالبا پدیدآورنده ی وفاداری و شور و علاقه افراد به عناصر متشکله ی ملت (نژاد،زبان،سنتها و عادت ها ، ارزش های اجتماعی و اخلاقی و به طور کلی فرهنگ ) و گاهی تجلیل فوق العاده از آنها و اعتقاد به برتری این مظاهر بر مظاهر ملی دیگر ملت ها است . از آنجا که هر ملت دارای سرزمین خاص است ، وفاداری به خاک و فداکاری برای آن و تجلیل از آن از ارکان ناسیونالیسم است .
ناسیونالیسم ایدئولوژیی است که دولت ملی را عالی ترین شکل سازمان سیاسی می داند و مبارزه های ناسیونالیستی علیه تسلط یا تهاجم خارجی برای به وجود آوردن یا حفظ چنین دولتی است . رشد ناسیونالیسم ، در عین حال مشخصه یک دوره تاریخی است که در آن ملت ها به صورت واحد های سیاسی مستقل در آمدند و اصل حاکمیت ملی شناخته شد.
بعضی از نویسندگان ناسیونالیسم را به لیبرال و ضد لیبرال تقسیم می کنند و ناسیونالیسم لیبرال را ناسیونالیسمی میشمارند که بر ارزش های انسانی، حقوق بشر و آزادی های فرد در قالب دولت ملی تکیه می کند و ناسیونالیسم ضد لیبرال را ناسیونالیسمی میشمارند که فرد را تنها وسیله ای در دست دولت میشناسد و برای او حقوق و وظایفی جز خدمت به دولت قایل نیست ، این نوع ناسیونالیسم ( که در واقع همان فاشیسم است) دموکراسی سیاسی را نفی می کند ئ تهاجم خارجی و غلبه ملی برا ملت های دیگر را تحسین می کند .
در زیر خلاصه ای از تارخچه سیر این عقیده از قدیم تا کنون ذکر میشود :
۱- در یونان قدیم : سقراط ، افلاطون و ارسطو به ملیت یونانی ( نه به مفهوم امروز و نه با قوت و شدت و حرارت و شوق ناسیونالیسم قرن ۱۹ ) معتقد بوده و چون در آن زمان حکومت دولت های شهر مرسوم بود ، آنها بیشتر انحصار پیدا می کند و محدود می شود به شهر آتن ، و به صورت لزوم همکاری مردم آتن با یکدیگر در دفاع از حملات خارجیان تجلی میکند و به هیچ وجه این ناسیونالیسم ضعیف و جزئی هدف حمله و تجاوز نداشته است .
۲- قـرن ۱۶ : ژان بودن فرانسوی ، معاصر هانری ناوار این فکر را احیا یا ابداع کرده حامی ناسیونالیسم و قدرت انحصاری شاه و حکومت مرکزی قوی است .
۳- قــرن ۱۹ : جورج فردریک هگل فیلسوف آلمانی دولت ملی را ایدالیزه کرده اکیدا طرفدار ملیت و تفوق ملت و نژاد آلمانی بر سایر ملل و نژاد ها است .
۴- قــرن ۲۰ : هیتلر و موسولینی ناسیونالیسم را به حد افراط ستوده و از آن حمایت کرده اند ، در حالی که هدف اصلی ایشان نوعی انتر ناسیونالیسم اجباری و تحمیلی بود و نظر به تسخیر تمام جهان و تشکیل حکومت واحد جهان تابع رژیم فاشیسم داشتند .
منابع :
۱- مکتب های سیاسی / دکتر بهاء الدین پازارگاد
۲- فرهنگ سیاسی / داریوش آشوری
سلام مطلب خوب و مفیدی بود مرسی
سلام مطلب خوب و مفیدی بود مرسی