شنبه, ۳ آذر , ۱۴۰۳ Saturday, 23 November , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2441 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 2 تعداد دیدگاهها : 1908×
نقش بازی در شخصیت کودکان
شناسه : 634

نویسنده: شیدا جواهری توجه به اهمیت بازی در رشد همه جانبه کودک و تأثیرگذاری آن روی جنبه های مختلف جسمی، روانی و اجتماعی، والدین را وا می دارد تا در تهیه و تدارک شرایط مناسب برای بازی کودکان، تلاش گسترده ای داشته باشند. با توجه به این که بیشترین تأثیرپذیری کودکان از محیط در دوران […]

ارسال توسط :
پ
پ

نویسنده: شیدا جواهری
توجه به اهمیت بازی در رشد همه جانبه کودک و تأثیرگذاری آن روی جنبه های مختلف جسمی، روانی و اجتماعی، والدین را وا می دارد تا در تهیه و تدارک شرایط مناسب برای بازی کودکان، تلاش گسترده ای داشته باشند.

با توجه به این که بیشترین تأثیرپذیری کودکان از محیط در دوران کودکی است و این مهم در شکل دهی شخصیت آینده کودک نقش بنیادی دارد، از این رو، توجه به بازی کودکان در جهت کمک به آنان باید در اولویت اقدامات والدین باشد.
«مک دوگال» بازی را لازمه رشد و تکامل انسان و ساخت شخصیتی او می داند. او معتقد است که «بدون بازی، شخص قادر به شناخت طبیعی خود نیست، زیرا از طریق بازی است که یک زندگی سالم، رشد یافته و قدرت اراده و تصمیم گیری به صورت کامل رشد خواهد یافت.»
در اینجا شایسته است به دو جنبه ی مهم بازی، یعنی «ایفای نقش» و «وانمود سازی» اشاره کرد؛ مورد اول، کودک را قادر می سازد تا هم هویت خود را در آینده به عنوان بزرگسال، والد یا کارگر تمرین کند، و هم ضمن بهره گیری از تخیل، خود را به جای کسانی همچون مادر، معلم، مرد شیرفروش یا فضانورد بگذارد. کودک با ایفای نقش دیگران در آینده با مهارت بیشتری با دیگران همکاری خواهد کرد.
بازی های وانمودسازی، به کودک امکان می دهند تا بوسیله ی خیال پردازی، پیشاپیش با رویدادهای قریب الوقوع و احتمالا ترسناک، همچون رفتن اجباری به مطب دکتر، مواجه شود. او می تواند تجارب جدیدی را با مرور کردن در ذهن خود، درک کند و آنها را درون سازی کند. مثلا پس از بازدید از باغ وحش، با اجرای اعمال هریک از حیوانات مختلفی که دیده، خود را همان حیوان فرض میکند. شاید بتوان گفت که مهمتر از همه، او می تواند در بازی تخیلی اش با خلقِ دنیایی که در آن، پادشاه است، و دست نیافتنی ترین آرزوهایش تحقق می یابد، از اینکه کوچک، بی تجربه و فاقد قدرت راستین است، موقتا تسلا پیدا کند.
خلاصه کلام اینکه، بازی را می توان به دو صورت عمده، در جهت برآورده ساختن نیاز به تجارب جدید در نظر گرفت؛ اول اینکه کودک را توانمند میسازد تا نسبت به دنیایی که در آن زندگی میکند، آگاهی پیدا کند؛ دوم اینکه عاملی برای یادگیری درباره هیجان های پیچیده و اغلب متعارض شده و حل آنها را فراهم میسازد. به این صورت که به تخیل فرصت می دهد تا واقعیت و منطق را تحت الشعاع قرار دهد. به این ترتیب، ترکیبی از دنیای برون و درون، فرایندهای عقلانی و غیرعقلانی به دست می آید که برمبنای افکار، تصورات ذهنی، احساسات، آرزوها و تعارضات فردی پیشینِ کودک، او را به درک جدیدی می رساند.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.