گردآورنده : میلاد یوسفی
نسب امام شافعی : محمد بن ادریس بن عثمان بن شافع، معروف به امام شافعی در سال ۱۵۰ هجری در غزه، واقع در فلسطین دیده به جهان گشود. امام شافعی اصالتا قریشی بوده و یکی از اجداد او به نام شافع موفق به ملاقات رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) شده است، از این رو به امام شافعی معروف شد.امام شافعی در خانواده ای تنگدست به دنیا آمد و در کودکی پدرش را از دست داد. او در کودکی همراه خانواده اش به مکه مسافرت کرد و در آنجا ماندگار شد. امام شافعی در سال ۲۰۴ هجری در یکی از سفرهایش به مصر در گذشت و در شهر قاهره به خاک سپرده شد. او در زمان خلافت عباسیان می زیست.
دوران تحصیلی امام شافعی : امام شافعی از زمان کودکی به مجالس فقها و علماء و محدثان علاقه نشان می داد. او در سن هفت سالگی قرآن را حفظ کرد.(۱) پس از آموختن مقدمات علوم زمان خود و ادبیات عرب، نزد «مسلم بن خالد»، فقیه مکه، به فرا گرفتن فقه پرداخت و در مدینه، در سن سیزده سالگی، نزد امام مالک، تحصیل را آغاز کرد و کتاب «الموطأ» او را از حفظ نمود.
امام شافعی در سن بیست و پنج سالگی، در علم فقه و حدیث به درجه اجتهاد رسید.امام شافعی در جوانی از شاگردان امام مالک محسوب می شد و از طرفداران فقه و مکتب اهل حدیث به شمار می آمد. امام مالک نیز توجه خاصی به او داشت و همواره به دیگران می گفت: «شافعی آینده درخشانی در فقاهت خواهد داشت.» (2) بعد از رحلت امام مالک، امام شافعی در بلاد اسلامی به سیر آفاق و انفس پرداخت، از فقهای مکتب های مختلف فقهی کسب فیض کرد و از آراء و روش های فقهی دو مکتب، یعنی اصحاب رأی و اصحاب حدیث آگاه گشت. استادان امام شافعی در مکه عبارت بودند از: «مسلم بن خالد الزنجی»، «سفیان بن عینیه» و «عبدالرحمن بن عبدالعزیز بن ابی داوود». در مدینه نیز مهمترین اساتید امام شافعی به این ترتیب بوده اند: «مالک بن انس»، «ابراهیم بن سعد الانصاری»، «ابراهیم بن یحیی السامی» و «عبدالله بن نافع الصائغ». مهمترین استادان امام شافعی در عراق و یمن عبارت بودند از: «مطرف بن مازن»، «هشام بن یوسف قاضی صنعاء»، «یحیی بن حسان»، «محمد بن الحسن»، «وکیع بن جراح الکوفی»، «ابو حماد بن اسامه کوفی» و «اسماعیل بن عطیه بصری». در میان اساتید امام شافعی، نام افرادی با تخصص های مختلف و حتی از شیعه و معتزله هم به چشم می خورد. این نشان می دهد که امام شافعی در کسب علم هیچ گونه تعصبی نداشته و از دانش همه بهره جسته است. امام شافعی به احترام استاد هیچ گاه در محضر او مناظره نمی کرد، ولی در غیاب استاد آراء او را نقد می نمود. او در نقد آراء ابوحنیفه و اوزاعی که از بزرگترین فقهای آن عصر محسوب می شدند، پیشگام بود. نقدهای امام شافعی در چارچوب علمی صورت می گرفت و او حتی برای مخالفان فکری خود احترام قائل بود.
روش فقهی امام شافعی
تا قبل از امام شافعی، رقابت فقهی، میان دو مکتب اهل رأی و حدیث بود. امام شافعی که از محضر اساتید هر دو مکتب بهره جسته بود و از مبانی هر دو به خوبی آگاه بود، توانست در فقه خود، یک پل ارتباطی میان این دو مکتب ایجاد کند و فقه مدینه را به فقه کوفه پیوند زند. او ضمن این که از هر دو مکتب انتقاد می کرد، نکات برجسته آن ها را با هم جمع نمود و روش جدیدی را در فقه ارائه داد.امام شافعی در فقه و مذهبش، برای حکم و تشریع نخست از قرآن مدد می جست و می گفت: سنت پیامبر نیز به منزله قرآن است، زیرا مبین و مفسر آن است. امام شافعی حدیث را بسیار گرامی می داشت و به قولی، کتاب حدیثی «الموطأ» را در نه شب حفظ نمود. احادیثی که امام شافعی نقل می کرد از جایگاه ویژه ای در میان فقهای آن عصر برخوردار بود. «محمد بن حسن» می گوید: «اگر اصحاب حدیث صحبت نمایند، با زبان شافعی حرف خواهند زد». «حسن بن محمد زعفرانی» نیز می گوید : «اصحاب حدیث خواب بودند و امام شافعی آن ها را بیدار کرد». امام شافعی در میان فقهای عصر خود به «ناصر الحدیث» معروف شده بود. (۳) امام شافعی برای راوی حدیث، تمامی شرایط ممکن را از قبیل راستی، درستی، دیانت و حافظه در نظر می گرفت. او بعد از قرآن و سنت، به اجماع مسلمانان در مسائل فقهی توجه می نمود. از بدعت در دین اکراه داشت، لذا دید خوبی به علم کلام نداشت. خصوصا این که می دید بعضی از اهل کلام، بعضی دیگر را تکفیر می کنند. با این حال، به یادگیری و احاطه بر اصول علم کلام علاقمند بود، هر چند که امام شافعی مانند امام ابوحنیفه یک متکلم نبود و در اصول دین و الهیات مذاق و مشرب مکتب اشعری داشت. امام شافعی اولین کسی بود که برای علم اصول قواعدی وضع کرد. امام فخر رازی می گوید: « بدان که نسبت امام شافعی در علم اصول، چون نسبت ارسطو به علم منطق است.» مردم پیش از شافعی، در مسایل فقه سخن می گفتند و استدلال می کردند و به معارضه می پرداختند، اما دارای قانونی نبودند که برای دانستن دلایل شریعت، در چگونگی معارضه و ترجیح دلایل بدان رجوع نمایند. اما امام شافعی علم اصول را دریافت و آن را چون قانونی کلی، برای مراجعه و شناخت به ادله شرعی و برای استفاده عموم وضع کرد.» (4) امام شافعی در ابتدا متأثر از مکتب اهل حدیث در مدینه بود. اما پس از سفر به عراق با دیدگاه های شاگردان ابوحنیفه آشنا شد. او اقدام به ارائه روشی تازه در فقه نمود که تلفیقی از مذهب امام مالک و ابو حنیفه محسوب می شود. امام شافعی فقیهی میانه رو بود و از آثار هر دو مکتب اهل رأی و اهل حدیث بهره می جست. پس مذهب او نوع تکامل یافته ای از مذهب مالکی و حنفی است. «ابن خلکان» مورخ بزرگ در مورد امام شافعی می گوید: «او به علم قرآن و سنت پیامبر و سخنان صحابه و آثار و اختلاف آن ها و عقاید و گفتار علماء و فقها بسیار دانا بود». (5) امام احمد بن حنبل نیز در خصوص امام شافعی می گوید: «من از چگونگی ناسخ و منسوخ حدیث آگاه نبودم. تا این که با شافعی مجالست کردم و از او آموختم. شافعی در میان فقهای اسلامی خورشیدی بود در میان ستارگان. او به سنت پیامبر و قوانین آن بسیار آگاه بود. فصیح و شیرین سخن و به انواع استدلال ظاهری توانا بود. او بسیار موثق و امانت دار و عادل و پارسا بود. عالمی بود دارای عفت نفس، حسن سیرت و بلند قدر و منزلت». (6) امام شافعی در عصر خود و در میان فقیهان آن عهد، پر تألیف ترین و پر اثرترین آن ها بوده است. او در نوشتن آثار متعدد خود از مایه علمی و ادبی خود سود می جست. زیرا او در فنون ادب و لغت و در فقه و حدیث شناسی، بسیار زبردست بوده و با اصول فصاحت و بلاغت عربی کاملا آشنا بود. نوشته اند که او در فقه، حدیث، علوم قرآنی، شعر و لغت به درجه بلندی رسید. از او آثار و رسالات فراوانی بر جا مانده تا آن جا که در حدود ۱۱۰ مجلد کتاب و رساله را به او نسبت داده اند. (۷) بیشتر این کتاب ها در زمینه فقه می باشد. امام شافعی دارای دو کتاب بزرگ و علمی تحت عنوان «الام» و «الرساله» است. «الام» اولین کتاب فقهی مدون در جهان اسلام محسوب می شود و می توان آن را «دایره المعارف فقهی» نامید. همه مطالب کتاب «الام» در ابواب و مسائل فقه است. این کتاب عظیم، دریایی است از فقه اسلامی و نمادی از عظمت علمی امام شافعی در فقه.(۸)
با وجود این، امام شافعی هیچ کس را به پذیرش عقیده اش مجبور نمی ساخت و در مقدمه کتاب «الام» می نویسد: این حاصل زحمات من است و اگر از قول من بهتر را یافتید، آن را رها کنید و به آن چه بهتر است، بچسبید. یا اگر در کتابم بر خلاف سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) چیزی را یافتید، سخن ما را رها کنید و به سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) روی آورید. از امام شافعی کتاب های مهم دیگری هم چون «المسند» و «السنن» نیز بر جای مانده است. «عبدالرحمن بن مهدی» در خصوص عظمت یکی از کتاب های امام شافعی، تحت عنوان «الرساله» می گوید: کتاب الرساله را پانصد بار خواندم و هر بار مطلب جدیدی از آن آموختم. (۹) از دیگر کتاب های معروف امام شافعی می توان از «الوصایا الکبیره» و «جماع العلم» نام برد. امام شافعی برای مدت زیادی در مسجدالحرام تدریس می کرد و در موسم حج و غیر آن، گروه زیادی به حلقه درسش می پیوستند. مهمترین شاگردان امام شافعی عبارت بودند از: «حسن صباح زعفرانی»، «احمد بن محمد اشعری بصری»، «ربیع بن سلیمان جیزی»، «محمد بن عبدالحکیم»، «اسماعیل بن یحیی المزنی» و «یوسف بن یحیی البویطی».
شخصیت فردی و حیات اجتماعی امام شافعی
امام شافعی انسانی متواضع و قناعت پیشه بود. او شخصیت تأثیر برانگیزی برای مخاطبان خود داشت. امام شافعی هیأتی زیبا، قامتی بلند و گردنی بر افراشته داشته است و از صدایی گیرا برخوردار بوده، به طوری که هنگام تلاوت قرآن، شنوندگان را به گریه می انداخته است. او در طب و تیراندازی مهارت داشته است و از طبع شاعری برخوردار بوده، تا آن جا که شعر هم می گفته است. امام شافعی به منظور آشنایی با فن شعر و ادبیات و تاریخ عرب، مدتی را در میان قبایل بدوی عرب گذراند. لذا او در زبان عربی از فصاحت و بلاغت خاصی برخوردار بوده است. «ابن هشام» از سیرت نویسان بزرگ می گوید: «شافعی در لغت (عرب) حجت بوده است.» «یونس بن عبدالاعلی» می گفت: «هرگاه شافعی عربی را به کار می برد، گویی در مورد آن از همه عالمتر می باشد. هرگاه شعر می گفت، گویی از همه شاعرتر می باشد. و چنان که از فقه سخن می گفت، انگار از همه فقیه تر است». تدریس علوم عربی امام شافعی، هر روز از بالا آمدن آفتاب تا ظهر ادامه داشت و شاگردان کلاس او تنها افراد عادی نبودند، بلکه همه آن ها از بزرگان اهل شعر و لغت به حساب می آمدند. (۱۰)امام شافعی در مناظره بسیار قوی بود و از عقل، درک و حاضر جوابی فوق العاده ای برخوردار بود. «بشرالمریسی» می گوید: «شافعی مردی است که از نصف عقل دنیا برخوردار است». (11) او در بحث بیشتر به کلیات تمایل داشت تا جزئیات. از نیروی بیان، فصاحت، ایمان محکم و قوت قلب برخوردار بود. امام شافعی با آن که مرد ثروتمندی نبود، اما هیچ گاه از بخشش غافل نمی شد و آن چه دارایی داشت بین فقرا تقسیم می کرد. او به خصوصیت جوانمردی معروف بود. «یحیی بن معین» در این خصوص می گوید: «اگر دروغ مباح بود، مروت شافعی مانع از دروغ گوییش می شد». با این که امام شافعی در مناظره از قدرت بالایی برخوردار بود، تا آن جا که طرف مقابل را به گریه وادار می نمود، اما در عقیده اش تعصب زیادی به خرج نمی داد و اگر رأی صحیح تری از رأی خود می یافت بدان عمل می کرد و از رأی اولیه خود صرف نظر می نمود. او در خصوص مناظره می گوید: به خدا قسم باکی ندارم که در مناظره حق با من باشد یا با طرف مقابلم، هر چند که بیشتر دوست دارم در مناظره حق با طرف مقابلم باشد (تا چیز تازه ای را بیاموزم).این نشان می دهد که هدف امام شافعی از مناظره تحمیل عقیده اش به دیگران نبوده، بلکه دانستن چیزهای جدید بوده است. قدرت کلام او در مناظره در مناطقی مثل عراق که مکاتب مختلف کلامی مثل معتزله، مرجئه و رافضیه مشغول به فعالیت بودند و برای مقابله با عقاید خود مبارز می طلیبد، نمود بیشتری می یابد.امام شافعی برای کسب علم به سرزمین های مختلفی سفر کرد. از مکه و مدینه گرفته، تا کوفه و بغداد و مصر و یمن. امام شافعی در این سفرها با اندیشه ها، آراء و مکاتب مختلف فقهی و کلامی آشنا شد. از تجربیات و اندوخته های آن ها بهره می جست و هر جا لازم بود، آن ها را نقد می کرد، و گاهی با بزرگان این مکاتب به مناظره می پرداخت. روحیه علمی امام شافعی سبب شده بود که در عصری که مناظرات و مجادلات کلامی به حد اعلاء خود رسیده بود، امام شافعی فقه خود را بدور از هر گونه تعصب و کینه ارائه دهد، تا آن جا که فقه او به میانه روی و آسان گیری در میان عموم معروف شد. به طور کلی، فقه امام شافعی به دو مرحله تقسیم می شود: مرحله قدیم و مرحله جدید. مرحله قدیم فقه او مربوط به حضورش در عراق است که متأثر از فضای فقهی و کلامی آن محیط بوده است. اما مرحله دوم فقه امام شافعی را که می توان دوران تکاملی فقه او دانست، مربوط به حضور او در مصر است. با این که امام شافعی تلاش می کرد که از اندوخته های علمی دیگر اساتید بهره جوید، ولی او کسی نبود که از روی تقلید محض و کورکورانه چیزی را بپذیرد. لذا او از نقد اندیشه های مکاتب کلامی مختلف، مثل شیعه و معتزله و حتی آثار اساتید خود غافل نماند. زیرا بر خلاف دیگر شاگردان، به آثار اساتید خود تعصب نمی ورزید. امام شافعی در خصوص امام مالک می گوید: «مالک هم مانند من انسان است و ممکن است نظرش درست یا غلط باشد». لذا او کتابی را در نقد اندیشه های امام مالک نوشت. اما به احترام استادش تا مدت یک سال از انتشار کتابش خودداری کرد. (۱۲) با این که امام شافعی بیشتر یک شخصیت علمی محسوب می شد، اما نسبت به وقایع سیاسی و اجتماعی جامعه اش بی تفاوت نبود. او رفتار خلفاء عباسی را نقد می کرد و آن را بر خلاف سیرت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می دانست. چندین بار به دلیل فتواهایش از جانب حکومت عباسی احضار و توبیخ شد. او به آل علی بسیار ارادت داشت و همین مسأله در نهایت سبب فشار عباسیان بر او شد. در زمان امام شافعی منازعات کلامی بین روافض (مخالفان خلفاء راشدین) و نواصب (مخالفان اهل بیت) بسیار بالا بود. اما امام شافعی بی توجه به تهمتهایی که متوجه او می شد، پاسخ می داد: «اگر حبّ و دوستی آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) جرم است و نشانه رافضی بودن است، پس بدانید که من رافضی هستم». و در یکی از اشعارش می گوید: «اگر علی را برتری دهیم، در نزد بیخردان رافضی هستیم. و اگر ابوبکر را برتر شماریم ما را ناصبی می خوانند. اگر اینطور باشد من هم رافضی و هم ناصبی هستم (به علی و ابوبکر علاقه دارم)، و این مسلک من است تا روزی که خاک بالینم گردد». (13) امام شافعی بسیار تأکید داشت که فکر، رفتار و فقه او منبعث از سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) باشد. معروف است، روزی مردی نزد او آمد و در مورد مسأله ای از او سؤال کرد. امام شافعی جواب داد: رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) این چنین می گوید. آن شخص گفت : آیا فتوای تو همین است؟ امام شافعی پاسخ داد: می گویم رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) چنین گفت حال می گویی، نظر تو چیست؟ امام شافعی برای مدتی مقام قضاوت در یمن را بر عهده داشته است.
گسترش مذهب شافعی
از آن جا که مذهب امام شافعی، مذهبی میانه رو و آسانگیری بود، این مذهب درزمان خودش در بلاد اسلامی رواج یافت. یکی دیگر از عوامل گسترش مذهب امام شافعی، تلاش شاگردان او بود، زیرا پس از وفات امام شافعی، شاگردان او با کوشش های فراوان، فتوا و آراء استاد خود را رواج دادند. شاگردان امام شافعی در قبال آراء او راه تعصب را در پیش نگرفتند و ضعف آراء او را اصلاح کرده و قواعد و اصول آن را منظم نمودند. بدین ترتیب در بسیاری از مناطق، مذهب شافعی جایگزین مذهب حنفی و مالکی شد. گسترش مذهب شافعی از زمان خود او آغاز شد و تا قرن چهارم هجری به اوج خود رسید. امروزه پیروان مذهب شافعی در اکثر سرزمین های اسلامی وجود دارند. حتی در کشورهایی که مسلمانان پیرو مذهب مالکی یا حنفی هستند، تجمع پیروان شافعی مذهب بسیار زیاد است. در کشور عراق، قسمت هایی ازمصر، سوریه، شمال شبه جزیره عربستان، غرب آفریقا، جنوب شرقی آسیا، جنوب و غرب ایران، شرق آفریقا و قسمتی از شمال آفریقا مسلمانان پیرو این مذهب هستند. این مذهب، بعد از مذهب حنفی، دومین مذهب در میان مذاهب اهل سنت محسوب می شود و در میان سایر مذاهب اسلامی نیز همین مقام را دارد. در ایران در مناطقی چون کردستان، قسمت هایی از استان فارس و حوزه شمالی خلیج فارس، آذربایجان و قسمتی از استان گیلان مسلمانان از این مذهب پیروی می کنند.
________________________________________
پی نوشت ها:
۱- طبقات الشافعیه – ابوبکر حیسنی –چاپ بغداد – ص۲
۲- مناظرات امام فخر رازی – دکتر یوسف فضایی – ص۱۶۹
۳- چهار امام اهل سنت- محمد رئوف توکلی- ص۸۹
۴- الائمه الاربعه – ص۱۳۵-۱۳۱
۵- مناظرات امام فخر رازی – دکتر یوسف فضایی – ص۱۷۰
۶- الشافعی – ابوزهره- ص ۳۵-۲۵
۷- الفرست ابن ندیم – چاپ بیروت – ص ۲۱۰
۸- مناظرات امام فخر رازی – دکتر یوسف فضایی – ص۱۷۲
۹- امامان چهارگانه اهل سنت – محمد رئوف توکلی- ص۹۰
۱۰ – امامان چهارگانه اهل سنت- محمد رئوف توکلی- ص۹۳
۱۱- امامان چهارگانه اهل سنت – محمد رئوف توکلی- ص۹۷
۱۲- پژوهشی در امامان اهل سنت – فریدون سپهری- ص۶۸
۱۳ – امامان چهارگانه اهل سنت – محمد رئوف توکلی- ص۹۶
۱۴ – الائمه الاربعه – ص۱۵۰-۱۴۹
——————————-
برگرفته از کتاب: زندگی نامه ائمه اربعه – تالیف: آبتین امیری
خواستم در ۲۹ رجب که وفات امام شافعی (رحمه الله علیه )است زندگینامه این بزرگوار رو که در وب سایت راه رستگاری دیدم رو در تالار بذارم ،که کاک میلاد خدا اجرشان دهد پیش دستی کردند.الان لازم دانستم نکاتی رو که در این مطلب ایشان نیست رو به حضورتان برسانم.
ولی این مطالب رو جدا جدا میذارم که خوندنش واسه خوانندگان راحت باشه.
زندگینامه امام شافعی(رحمه الله علیه)
در سال (۱۵۰) هـ در شهر غزه دیده به جهان گشود و وقتی دو سال از عمر ایشان می گذشت خانواده اش به شهر مکه ی مکرمه نقل مکان نمودند.
پدرش را در کودکی از دست داد، و مادرش عهده دار سرپرستی او شد.
مادرش وقتی او را به دنیا آورد خوابی دید: در خواب دید که گویا سیاره ی مشتری از بطن او خارج گشت و در مصر فرودآمد و پاره هایی از آن در هر شهری پراکنده گشت. خوابگزاران این خواب را چنین تعبیر نمودند که از شکم این زن دانشمندی به دنیا می آید که علم و دانش وی ابتدا در مصر محدود شده و سپس در دیگر شهرها گسترش می یابد.
ادامه دارد……..
— امام شافعی در جستجوی کسب علم و دانش:
در نزد بادیه نشینان و در طلب علم بزرگ شد و به فراگرفتن اصطلاحات و اشعار آنان، و حفظ قرآن و در همان کودکی پرداخت.
• خودش می گوید: هیچ مال و ثروتی نداشتم، و در همان اوان جوانی شروع به فراگرفتن دانش نمودم، به دیوان می رفتم و از حضور در آنجا نهایت استفاده را برده و به نوشتن(احادیث) می پرداختم.
• موطا را در سن ده سالگی حفظ کرد.
• درهمان کودکی تیراندازی را دوست می داشت و از همسالانش پیشی می جست. چنانکه از ده تیر نه تا را به هدف می زد.
• در سن بیست سالگی در طلب علم به مسافرت رفت.
• می گوید: تمام لذت و خوشی من در علم و دانش است.
• می گوید: من یتیم بودم و تحت سرپرستی مادرم و او هم پولی نداشت که به معلم بدهد و معلم به جای آن به این راضی می شد که وقتی او نبود به امور بچه ها بپردازم و به او کمک کنم.
• می گوید: من بر روی استخوان های کتف می نوشتم.
• می گوید: وقتی موطاء را حفظ نموده بودم نزد امام مالک رفته و گفتم: می خواهم آن را بشنوم.
• شب را به سه بخش تقسیم کرده بود: یک سوم برای نوشتن، یک سوم برای نماز گزاردن و یک سوم دیگر برای خواب.
— از جمله گفته های او:
• فراگیری علم از گزاردن نماز نفل بهتر است.
• به برخی از علمای حدیث می گفت: شما چون داروخانه اید و ما پزشکانیم.
• آنکه قرآن بیاموزد ارج او بسیار گردد، و آنکه در فقه سخن بگوید نیرویش پرورش یابد و آنکه حدیث بنگارد برهانش نیرو بگیرد و آنکه به سخنوری و علم زبان توجه کند ذوق وی حساس و نرم گردد و کسی که متوجه ریاضیات و علم حساب گردد رای و نظرش محکم شود و آنکه خویش را بازندارد علم وی سودی برایش نخواهد داشت.
• ریاکاری در دین قلب را سخت کرده و کینه و دشمنی به بارمی آورد.
• ربیع گوید: درباره ی اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و سلم باطل مگویید که فردا طرف دعوای شما همانا پیامبر خدا صلى الله علیه و سلم خواهد بود.
• خوش داشتم که مردم همه ی این علم را خودشان می دانستند تا چیزی از آن به منسوب نمی گشت.
• با کسی مناظره ننموده ام جز به قصد خیرخواهی.
• هرچه گفته باشم و خلاف دلیل باشد، سخن مرا به دیوار بکوبید.
• علم بر دو گونه است: علم دین که همان فقه است و علم دنیا که همان علم طب است و باقی همه زحمت و رنج بیهوده است. درباره ی علم طب می گوید: یک سوم علم ها را تباه کرده و به یهود و نصارى وانهادند.
• خویش را وقف عبادت نما پیش از آنکه سرپرستی برعهده ات بیافتد، چون وقتی سرپرستی را پذیرفتی نخواهی توانست که در عبادت غرقه شوی.
• کسی در این کار به کمال نرسد مگر آنکه فقر او را صدمه رساند و وی آن را بر هر چیز ترجیح دهد.
• اهدافی دست نیافتنی مردم را راضى ساخته و راهی برای به سلامت جستن ندارند، بکوش تا پایبند آن باشی که ترا سود می رساند.
• دانش آنی است که سود بخشد نه آنکه تنها حفظ گردد.
• اگر بدانم آب خنک جوانمردی از من کم کند نخواهم نوشیدش.
• دانا کسی است که دانایی اش او را از هرچه ناپسندیده است بربندد.
• سیاست مردمان از سیاست حیوانات نیز بدتر است.
— عبادت و تقوى:
• ابن نصر می گوید: ما هرگاه که می خواستیم بگرییم به هم می گفتیم: این پسر را بیاورید تا برای ما قرآن تلاوت نماید. وقتی می آوردیمش و قرآن را آغاز می نمود چنان می شد که مردم نزد او بر زمین می افتادند و از نیکویی صدای او داد و فریاد گریه ی مردمان بسیار می شد.
• ربیع می گوید: شافعی در سن پانزده سالگی فتوا می داد و تا هنگام مرگ شب ها را زنده می داشت.
— اخلاق وی:
• یونس صدفی می گوید:کسی را داناتر از شافعی ندیده ام. یک روز بر سر مسأله ای با وی مناظره نمودم و سپس از هم جدا شدیم، دفعه ی بعد که مرا دید دستم را گرفت و گفت: ای ابا موسى بهتر نیست که ما همچنان با هم برادر باشیم حتی اگر بر سر موضوعی با هم توافق نداشته باشیم؟
ذهبی می گوید: این نشانگر کمال دانایی و درک درونی امام شافعی است؛ که مناظره گران همواره در اختلاف هستند.
• گویند: شافعی به خاطر شدت سخاوتی که داشت چیزی از دارائی اش را برای خود نگه نمی داشت. حتی گاهی همسرش زیورآلات دخترانش را می فروخت.
— تألیفات ایشان:
۱- کتاب “الرساله”، و سبب نگارش آن: سبب نگارش این بود که عبدالرحمن بن مهدی به امام شافعی نامه ای نوشت و از وی خواست تا برای او کتابی را در خصوص معانی قرآن بنگارد و تمام احادیث و اجماع را در آن گردآورد. امام شافعی در دوران جوانی خویش این کتاب”الرساله” را نوشت.
۲- ایشان دیوان شعری داشت که شاگردانش آن را گردآوری نمودند.
— وفات ایشان: در آخرین روز ماه رجب سال (۲۰۴) و در عمر (۵۴) سالگی چشم از جهان فرو بست، رحمه الله.
• هنگام وفات چه سخنانی گفته است؟
به او گفتند: چگونه گشتی؟ گفت: کوچنده ای از دنیا و جدا شونده از دوستان و در راه دیدار با کردار بد خود و حاضر شونده در حضور خداوند گشتم و نمی دانم که روح من به سوی بهشت خواهد شتافت تا تبریکش گویم و یا سوی دوزخ تا سوگواریش گویم و سپس چنین سرود:
آنگاه که قلبم سخت گشت و راه هایم تنگ و دشوار
امیدوارم که ازین کار من خسته نشده باشید، با تشکر فراوان.
سلام
ممنون از توضیحات کاربر گرامی مهر
به راستی مطلب رو پربار تر و پر مغز تر کردین
جزاک الله خیرا
سلام دوستان خوبم،خیلی خیلی ممنون از مطالب مفیدتون از اطلاعات هر دو تاتون کمال استفاده رو بردیم.
دست گلت درد نکنه استفاده کردم….
سلامل وه نه کاک میلاد!
دستتون درد نکنه،
استفاده کردیم