جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳ Friday, 26 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2342 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 2 تعداد دیدگاهها : 1908×
توحید و شرک در نگاه دکتر شریعتی
شناسه : 2196

تلخیص  با اندکی تصرف از : عظیم عثمانیان / مقاله برگرفته از سخنرانی  دکتر علی شریعتی در مکه مکرمه ۱۳۴۹.۱۱.۱۱ فهم هر عملی که ما انجام میدهیم و معنی پیدا کردن هر عملی در زندگی مذهبی مان موکول به فهمیدن توحید است.اسلام پنج پایه یا ستون ندارد که که کنار هم چیده شده باشد، یک […]

ارسال توسط :
پ
پ

تلخیص  با اندکی تصرف از : عظیم عثمانیان / مقاله برگرفته از سخنرانی  دکتر علی شریعتی در مکه مکرمه
۱۳۴۹.۱۱.۱۱

فهم هر عملی که ما انجام میدهیم و معنی پیدا کردن هر عملی در زندگی مذهبی مان موکول به فهمیدن توحید است.اسلام پنج پایه یا ستون ندارد که که کنار هم چیده شده باشد، یک پایه دارد: توحید، بقیه اصول روی توحید بنا شده اند.
همین اصل  زیر بنای همه روابط کوچک و بزرگ اقتصادی، سیاسی، اخلاقی و اجتماعی فرد است. و آن توحید است یک اصل والسلام.
 توحید وشرک این دو فکر در تاریخ بشر، در زندگی ملت ها ، زندگی اجتماعات، در تمدن ها و فرهنگ های انسانی هر کدام چه نقشی داشته اند؟
همه ی تاریخها بدون شک و همه جامعه شناسان مادی و غیر مادی و مذهبی و ضد مذهبی بدون استثنا به این اصل معتقد شده اند که در تاریخ بشر هیچ جامعه ای که انسان در آن زندگی بکند اما همراه آن مذهب نباشد وجود ندارد. نتیجه این است پیغمبران نیامده اند در جامعه ی انسانی احساس مذهبی  ایجاد کنند زیرا هر پیغمبری در جامعه ای مذهبی مبعوث شده، پس پیامبران آمده اند یک کار بکنند و نه هیچ کار دیگر، یعنی فقط و فقط با یک هدف. وهر کار دیگری که انجام داده اند برای تحقق همان هدف اصلی شان بوده است وآن، اینکه توحید را جانشین شرک کنند.
ضرورت شناخت توحید برای مسلمانی که معتقد به نهضت ابراهیم است را در قالب داستان قران بیان میکنم.
در داستان های قرآنی داریم و همچنین در تورات که حضرت آدم دو پسر داشت: یکی قابیل و دیگری هابیل. قابیل مظهر یک انسان خود پرست، شهوت پرست و مال پرست و هابیل مظهر یک مسلمان به معنای قرآنی است یک معتقد یک فرد تسلیم شده در برابر حقیقت یک دوست و برادر مطیع مذهب وخدا واحترام کننده پدرش است. حضرت آدم که مظهر بشریت مطلق است. تقسیم میشود به دو نوع انسان: یکی قابیلی مظهر انسان زشت و پلید و دیگری هابیلی مظهر انسان پاک و بی عیب و متعالی. این داستان چرا در قران واسلام گفته شده؟ چرا اسلام تاریخش را با آن شروع کرده؟ آیا داستان میخواهد بدی قتل نفس را نشان بدهد؟
نه این طور نیست، قابیل و هابیل مذهبشان یکی است  همان که آدم آورده،  پدرشان  یکی است مادرشان حوا است در یک خانواده بزرگ شده اند. میحط شان هم فرق نداشته که بگویند یکی در این دانشگاه درس خوانده و اساتیدش طور دیگر بوده اند و این در دانشگاه  دیگری و اساتیدش طور دیگر. اصلا هیچ چیزی نبوده  نه اختلاف محیط داشته و نه…. . یک تربیت، یک ذات، یک دین، یک پدر و یک مادر ، دو انسان متضاد باهم درست میکند چرا؟
وقتی قابیل و هابیل سر نامزدشان اختلافشان میشود حضرت آدم میگوید: بروید قربانی بیاورید، پیش خدا قربانی کنید خداوند قربانی هر کدام را قبول کرد همان تسلیم دیگری میشود آنها می پذیرند. هابیل می رود بهترین و زیباترین شتر زرین موی گله اش را می آورد و قربانی میکند و قابیل که خودش مدعی است و متجاوز به حق هابیل و به حق او  نمیخواهد تمکین کند و میخواهد نامزد او را که زیباتر است است برای خودش بگیرد. میرود یک دسته گندم پوسیده که زردی گرفته را ،از خرمنش برمی دارد و به قربانگاه برای خدا می آورد. مسلما قربانی هابیل قبول میشود و قربانی قابیل مورد قبول واقع نمیشود.
مع ذالک قابیل نه به حرف پدر تمکین میکند نه رعایت حق برادر را میکند. نه تمکین حق حکم خدا.
  برادرش را میکشد. چه علتی باعث شده که قابیل این جور آدمی از آب درآمده است و هابیل جور دیگر؟ یکی شتر گله آورده و دیگری گندم خرمن. پس معلوم میشود هابیل در دوره گله داری زندگی میکرده و قابیل در دوره ی مالکیت خصوصی.
مالکیت خصوصی در تاریخ بشر از وقتی شروع می شود که انسان وارد دوره کشاورزی می شود، قبل از دوره کشاورزی انسان در دامن طبیعت، دریا، جنگل و زمین در اختیار همه بوده ،هیچکس حق دیگری را پایمال نمیکرده، انحصار طلبی وجود نداشته مالکیت خصوصی و فردی و محرومیت دیگران وجود نداشته و حرص وآز وجود نداشته است.
اما انسان که کم کم وارد دوره ی کشاورزی می شود چون زمین محدود بوده حالا قوی ها و زور مندان، زور را برای اولین بار بجای شکار بیشتر و صید بیشتر در محروم کردن دیگران بکار می گیرند. و برای اولین بار رابطه دو برادر برابر تبدیل میشود رابطه دار و ندار، ارباب و نوکر ، مالک و محروم. این برای خوردن نان می آید و اسیر  و اجیر آن می شود. دیگری برای تولید در زمین اضافی احتیاج به نیروی کار پیدا میکند و اینجاست که بردگی بوجود می آید. قابیل هم نماینده این دوره ، دوره ی بهره کشی از اکثریت به نفع خود است دوره ی دشمنی و برادر کشی. اما هابیل نماینده ی دوره ای است که انسان هنوز به این جنایت وارد نشده و بر اساس برابری و برادری در طبیعت زندگی میکند.قابیل مذهب را وسیله توجیه منافع و هوس های شخصی خود مینماید و به مذهب تا وقتی معتقد است که به نفع خودش تمام شود و وقتی میبیند که خداوند به نفع هابیلی ها رای میدهد حکم خدا را پس میزند.
اینجا میبینیم جامعه ی بشری که یک جامعه واحد بوده تبدیل میشود به جامعه دوگانه از اینجاست که می بینیم اسلام میگوید همه ی انسان ها فطرتشان بر توحید است، بعد هاست که شرک بوجود می آید.
حالا دیگر انسان آدم نیست. آدم تقسیم شد به نظام هابیلی و قابیلی و قابیل میشود طبقه ی حاکمه در طول تاریخ در رابطه حاکم و محکوم  و بر تاریخ حکومت میکند.
حالا فلسفه و دینی ایجاد میشود  که دوگانگی در جهان را توجیه میکند خدای خیر و شر، ظلمت و نور، اهورا و اهریمن و دنیا تبدیل به دو قطب میشود.  خود قابیل که یک فرد، یک مسلط، ارباب و یک صاحب بشر است کم کم در طول تکامل تاریخ تبدیل می شود به سه بعد. همان قابیل سه قیافه پیدا میکند. یکی در قیافه زور یکی در قیافه زر و یکی در قیافه دین تکامل پیدا میکند. پس قابیل می شود: زور ، زر و تزویر
و این سه عنصر طبقه ی حاکم علیه مردم را می سازد. طبقه حاکم در طول تاریخ از این سه عنصر درست شده است وقتی که جامعه های دیگر رشد پیدا کرد مانند جامعه ی رم، جامعه ی ایران باستان ، جامعه ی فلسطین و جامعه ی بین النهرین. پیامبران که قیام می کنند در برابر این طبقه با سه قیافه مواجه می شوند این سه قیافه سمبل هستند که قرآن بصورت سه شخص به بشریت معرفی میکند. آن سه شخص عبارت است از: ۱- ملآ   2- مترفین   3- احبار یا رهبان
ملآ : چشم پرکن ها هستند یعنی نمایندگان زور در جامعه ی بشری. ملآ یعنی کسانی که وقتی در جامعه راه میروند چشم را پر میکنند.
مترف : ثروتمندانی که هیچگونه مسئولیت مدنی و بشری و اخلاقی نمی شناسند. و بخاطر تکبری که زاده ثروت و تمکن آنهاست که آنان را از هر مسئولیت انسانی بری کرده است.
رهبان : نمایندگان ادیان. یعنی متولیان معابد دین ها
این سه قیافه همان قدرت های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و دینی بودند که در داستان حضرت موسی علیه السلام علیه نهضت او می ایستند. قارون نماینده قدرت اقتصادی جامعه ی بشری. فرعون نماینده ی قدرت سیاسی جامعه. و بلعم باعورا روحانی فاسد بنی اسرائیل نماینده ی مذهب جامعه هستند. اما در عین حال یک قدرتند و حاکم بر سرنوشت تاریخ و توده های مردمند.
((اهرل)) می گوید: در قرون وسطی خلاصه قضیه این بوده است: یکی  گردن مردم را به زور میگرفته و نگه میداشته. یکی دیگر جیب اورا خالی میکرده. ویکی دیگر تو گوشش میگفته صبر کن خدا بزرگ است……!!!
شرک یعنی همان سه قیافه. تثلیث یعنی این. پس حالا معنای تثلیث را فهمیدیم. پدر و پسر و روح القدس همان زور و زر و تزویر هستند.                

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.