آخرین اخبار

عجیب ترین ازدواج تاریخ ،حماسه عشق بزرگ

نویسنده:ابراهیم کامران پور    داستان امینه قطب با مجاهد بزرگ کمال الدین سنانیری باید با آب طلانوشته شود تا برای نسل ها از خواهران مسلمان چراغی درخشنده وتابان بر فراز راه باشد. طاغوت جمال عبدالناصر،درسال۱۹۵۴مجاهد شهید کمال الدین سنانیری را به همراه برادرانش از اخوان المسلیمن به صورت تشریفاتی محاکمه کرد وکمال به اعدام محکوم […]

اشتراک گذاری
23 اسفند 1392
5 بازدید
کد مطلب : 847

نویسنده:ابراهیم کامران پور   
داستان امینه قطب با مجاهد بزرگ کمال الدین سنانیری باید با آب طلانوشته شود تا برای نسل ها از خواهران مسلمان چراغی درخشنده وتابان بر فراز راه باشد.

طاغوت جمال عبدالناصر،درسال۱۹۵۴مجاهد شهید کمال الدین سنانیری را به همراه برادرانش از اخوان المسلیمن به صورت تشریفاتی محاکمه کرد وکمال به اعدام محکوم شد ،سپس این حکم به اعمال شاقه با۲۵ سال، تخفیف یافت. بعد از گذشت ۵ سال کمال الدین وقتی برای درمان به بیمارستان زندان "لیمان"میرفت در آنجا با مجاهد بزرگ شهید "سیدقطب"ملاقات کرد وبعد از صحبت کردن در اون شرایط جسمانی نامساعد ، خواهرش "امینه"را از سید خواستگاری میکند؛یعنی داستان دامادی که ،در حال سپری کردن دوره ی زندانی است.و۲۰ سال از زندانی اش باقی مانده است اما [امینه]آن خواهر مسلمان وقتی که برای ملاقاتی سید آمد ،سید جریان خواستگاری کمال الدین را با او مطرح کرد  امینه هم بدون تردید موافقت کرد وکمال را در زندان زیارت کردو با دادن جواب مثبت به کمال الدین در زندان ،بهش گفت منتظرت میمانم ولی تو سعی کن در برابر طاغوتیان مقاومت کنی وکاری نکنی که الله ازت ناراضی باشد. وپس از عقد ازدواج در زندان آن هم به سختی در یکی از ملاقاتها که باعث مسخره ی سربازان طاغوت همراه بود. رابطه ی بین آن دو از پشت میله های زندان تقویت شد ملاقات کردن ها ونامه های حماسه آمیز" امینه قطب" که ستم وستمکاران وزندان وزندان بانان را به مبارزه میطلبید باعث تقویت روحیه ی کمال وهم زندانی هایش می شد. امینه قطب یک بار در زندان"قنا"با او ملاقات کرد زهره خواهر کمال هم با او بود زهره ساکت نماند وسختی راه ومشکلات که متحمل شده اند از زمانی که در قاهره سوار قطار شده اند تا به زندان قنا رسیده اند را برای کمال بازگو کرد…این جا بود که کمال الدین از پشت میله های زندان رو به امینه کرد که در عقدش بود وگفت مدت طولانی شده ومن از سختی بیمناکم وچنان که در ابتدای ارتباطمان گفتم ممکن است بیرون آیم اما فعلا اینجا هستم اکنون تو آزادی کامل را داری که آن تصمیمی را که برای آینده ات مناسب میبینی اتخاذ کنی ونمی خواهم وراضی هم نیستم مانعی در مسیر خوشبختی ات باشم طاغوتیان میگویند که قیمت آزادیمان از زندان تایید طاغوتیان است، ولی با اجازه ی خدا حتی اگه پاره پاره ام کنند به این خواسته شان دست نخواهند یافت؛ بنابراین تواکنون اختیار داری وهر تصمیمی گرفتی برایم بنویس وخداوند به تو توفیق آنچه خیر درآن است بدهد. خواهر مجاهد، امینه قطب خواست به شوهر مجاهدش جواب دهد، اما زندان بان دستور دادکه چون وقت ملاقات تمام شده برود. امینه به خانه برگشت تا برای او نامه ای در ضمن قصیده ای که برای او سروده بود بفرستد تا درآن اعلام نماید که راه جهاد را برگزیده است؛وخطاب به شوهرش گفت: همسر محبوبم، اجازه بده تا در این مسیر شریکت باشم. آن قصیده ونامه ها چنان در کمال الدین تاثیر گذاشت تا این که از زندان آزاد شد وبعد از گذراندن ۲۲ سال از زندان بیرون آمد تا همچون سرباز امانتدار خودرا تسلیم مرشد عام اخوان بکند تا دستورات جدید دریافت کند؛ او از شادی بال در نیاورد تا همچون شخص آزاد شده به خانه بشتابد واز آزادی بهره مند باشد، زیرا این کار مناسب یک فرد مجاهد وسرباز عقیده نیست… مرشد دستور میدهد به خانه برگردد تا دستورات جدید دریافت کند؛ ازدواج به صورت رسمی صورت گرفت وامینه وکمال الدین توانستند به لطف الله متعال به همدیگر برسند تا شیرین ترین سالهای عمرشان را باهم بگذرانند. در چهارم سپتامیر۱۹۸۱ بار دیگر کمال الدین به زندان انداخته شد ودر زندان ماند تا اینکه در۶ نوامبر همان سال به شهادت نائل امد. خواهر مجاهد بعد از شهادت با مجموعه قصایدی همسرش را مورد خطاب قرار داده است که در آن از زیباترین حماسه ی محبت به شوهر بزرگش یاد کرده است ومیگوید: "همه ی این نامه ها را بعد از آن شب که دستگیرت کردند نوشتم… بعد از این که خانه را ترک کردی وبرنگشتی…اینها اولین نامه هایی هستند که یقین داشتم هرگز آن را نخواهی دید وآن را نخواهی خواند وآن را جواب نخواهی داد ولی با این یقین، آن را نوشتم، آن گاهی که از پیش من رفتی، رفتی که برگشتی نداشت. نتوانستم اشکهایم را کنترل کنم. این نامه ها به سوی توست، درآن خانه ای که برایش تلاش کردی وسرانجام، به آن راه یافتی. این نامه های تبریک است که به سوی تو میفرستم تا اینکه تو را ملاقات کنم، بعداز آن مسیر طاقت فرسا وناهموار، به راستی که این نامه ها نشان وفاداری وپیمان بر ادامه ی راه است، همراه با قافله ای که در طول زمان حرکتش به سوی آن جایگاه بلند، از حرکت باز ناایستاده است. این نامه خطاب به تو وکسانی است که در این مسیر حرکت میکنند، هرچند در راه خارها باشد. از اینکه اشکها نامه ها را سرشار کرده، مرا معذور بدار، چرا که مرا رها کردی تاکه مسیر را طی بکنم؛آن ها اشکهای جدایی است تا که به اذن خدا تورا نزد آن جایگاه بلند همراه با قافله واصل شده گان ملاقات کنم. " این بود از یک عشق ومحبتی تاریخی دریک زندگی دیندارانه….از خدای متعال خواستارم که زندگی همه ی ما مسلمان را در محور اطاعت از قرآن وسنت رسول الله قرار دهد تا بتوانیم در قیامت در محضر الله عزوجل سربلند باشیم. "امین یا ارحم الراحمین"

این مطلب بدون برچسب می باشد.

3 پاسخ به “عجیب ترین ازدواج تاریخ ،حماسه عشق بزرگ”

  1. ناشناس گفت:

    باسلام
    بسیار آموزنده است ،متشکرم آقاى کامران پور

  2. saye گفت:

    بسیار زیبا و تامل برانگیز یود. دست مریزاد…

  3. diyako گفت:

    مطلبی مختصر و در عین حال تاثیر گزار، با تشکر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *