سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳ Tuesday, 30 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 2349 تعداد نوشته های امروز : 2 تعداد اعضا : 2 تعداد دیدگاهها : 1908×
آسانگیری،انضباط، سخت گیری
شناسه : 1800

گرد آوری: سهیلاسعیدیانی بین روشی که ما برای آموزش انضباط به کودکانمان به کار می بریم وروشی که اجدادمان به کار می بردند ،اختلاف بسیاری وجود دارد.پدربزرگهاومادربزرگهای ما ،با قدرت وتسلط کارهایشان را انجام می دادندوکاری به صحیح وغلط بودن آن نداشتند.  اما رفتار ما با کودکانمان حتی اگر صحیح هم باشد،با نوعی تردید ما […]

ارسال توسط :
پ
پ

گرد آوری: سهیلاسعیدیانی

بین روشی که ما برای آموزش انضباط به کودکانمان به کار می بریم وروشی که اجدادمان به کار می بردند ،اختلاف بسیاری وجود دارد.پدربزرگهاومادربزرگهای ما ،با قدرت وتسلط کارهایشان را انجام می دادندوکاری به صحیح وغلط بودن آن نداشتند.

 اما رفتار ما با کودکانمان حتی اگر صحیح هم باشد،با نوعی تردید ما همراه است.این طرز تفکر که ما نمی خواهیم به احساسات کودکمان لطمه بزنیم ،ناخودآگاه ما را به سمتی سوق می دهد که اتفاقی بدتر از آن رخ می دهد واین احساسات ماست که در برابر کودکانمان تخریب می شود.!!

از والدین انتظار می رود که همچون پزشکی حاذق در برخورد با جراحتی وخیم،ضمن اظهار همدردی ،کاملاًحرفه ای برخورد نماید. یعنی انتظار نداریم هیجان زده شود،غش کند، زار بزند واظهار تأسف کند.اکثر ما والدین در برخورد با رفتارهای کودکانمان اینگونه عمل می کنیم،پس نیاز هست حرفه ای باشیم.

در ابتدا باید این موضوع حل شود که پدر ومادر باید کودک خود را دوست بدارند، اما نباید به اینکه کودک هردقیقه آنها را دوست بدارد نیاز داشته باشند. چرا که احساسات کودک لحظه ای ودمدمی است.زمانی که کودک به این نیاز والدین پی ببرد،بی رحمانه از آن بهره برداری می کند. یعنی با تهدید مداوم پدر ومادر به اینکه:(دیگر دوستت ندارم اگر اجازه ندهی فلان کار را بکنم)مرتب از آنها باج می گیرد.وعمق فاجعه زمانی است که والدین از کودک التماس می کنند که آنها را همچنان دوست داشته باشندوباآسانگیری بیش از حد ودادن امتیاز به کودک سعی در برقراری ارتباط با او می کنند.

آسان گیری چیست وآسانگیری بیش از حد کدام است؟:

آسانگیری یعنی اینکه ما حالات بچه گانه ی کودک خود را پذیرا باشیم .یعنی قبول کنیم که لباس کودک پس از مدت زمان کوتاهی تمیز نخواهد ماند،دویدن را به جای راه رفتن ،تحرک طبیعی کودک بدانیم ،قبول کنیم آب برای آب بازی وخاک مخصوص خاک بازی ویا حتی آینه برای شکلک در آوردن است.

یعنی با آسانگیری به کودک به عنوان شخصی که دارای حق قانونی برای داشتن آرزوها واحساسات است،بنگریم.آسانگیری اطمینان واعتماد ایجاد می کند،چرا که به کودک اجازه می دهد آرزوها واحساساتش را ابراز نماید.در آسانگیری تا زمانی که ،به مرز رفتار مخرب نرسد ،کودک آزاد است ودر این مرز اگر از رفتارهای نامطلوب کودک جلوگیری نشود،یعنی آسانگیری بیش از حد،انجام شود مرز شکسته شده وباعث اضطراب وتشویش وخواسته های روز افزون می گردد.

کودک از دست برادر کوچکش عصبانی است.چرا که گریه می کند وتوجه همه را به سوی خودش جلب می کند.(البته به تصور کودک) ما با آسانگیری عصبانیت کودک را درک می کنیم وبا در آغوش گرفتن او سعی در آرام نمودن او می کنیم .تااینجا آرامش وامنیت را بدنبال دارد.اما کودک عصبانی می خواهد برای خالی کردن عصبانیتش برادر کوچک را با مشت بزند!اگر مادر به او اجازه بدهد وباآسانگیری بیش از حد بگوید:«بزن ،ولی آرام بزن» در واقع طوفانی از دردسر را آغاز نموده است .کودک مرز را تشخیص نمی دهد وبعلاوه وسوسه می شود که اگر محکم بزند چه می شود ودر نتیجه با آسیب رساندن به برادر کوچکتر ،خود نیز دچار تشویش ودلهره خواهد شد.

پس یک مادر حرفه ای در این موارد بدون تردید به کودک می گوید:«برادر کوچکت برای زدن نیست ،اگر عصبانی هستی می توانی این عروسک را بزنی ، اما حق نداری به برادرت دست بزنی .»

از همین جا محدودیت یا محدوده ی انضباطی آغاز میشود.بیاد داشته باشیم که سخت گیری نقطه ی مقابل آسانگیری است.پس نه آسانگیری بیش از حد ونه سخت گیری ،کودک را منضبط بار نمی آورد .بلکه در هردو مورد کودک سرکش وپر از اضطراب خواهد بود.

انضباط در گذشته وحال:

اختلاف زیادی بین روش انضباطی گذشته وحال وجود دارد. در گذشته والدین برای یاد دادن انضباط ،از اعمال نامطلوب جلوگیری می کردند اما متوجه انگیزه های این اعمال نبودند ومحدودیتها در بگو مگو های خشم آمیز وبا کلمات متناقض وتوهین آمیز همراه بود(یعنی آسانگیری در کار نبود وبا سخت گیری حتی از ابراز احساسات کودک هم جلوگیری می شد)وباعث ایجاد مقاومت در کودک می گردید وعلاوه بر آن احساس مخرب عدم اعتماد به نفس را در او به وجود می آوردوکودک چنین احساس می کرد که علاوه بر عملش ،شخصیتش هم مورد سرزنش وانتقاد قرار گرفته است.

امروزه نیز والدین با تردیدهای خود ودر واقع با آسانگیری های بیش از حد خود سعی دارند که دنیایی متفاوت با دنیای کودکی خود برای فرزندانشان بسازند ،اما نتیجه سرخوردگی والدین وسرکشی کودکان وعدم موفقیت در زندگی اجتماعی خواهد بود.

حال به نظر می رسد به روشی میانگین نیازمندیم. در روش جدید ،کودک در احساسات ورفتارش، یاری می شود وبه او اجازه داده می شود در باره ی احساساتش ،(حتی احساسات نامطلوب) سخن بگوید. اما رفتار نامطلوب به صورت تربیتی وشخصیت ساز محدود می شودوحس احترام به خود والدین وکودک هم حفظ می شود. اگر این روش به نحو صحیح اجرا شود نیازی نیست که انضباط به کودک تحمیل شود بلکه کودک خود داوطلبانه خواهد کوشید که منضبط شود.

سه ناحیه ی انضباطی:

کودکان نیاز دارند که تعریف مشخصی از بایدها ونبایدها داشته با شند.می توان رفتارها را در سه ناحیه برای کودک مشخص نمود .

۱ـ ناحیه ی سبز : این ناحیه شامل رفتاری می شود که مطلوب ومورد تأیید است. در این ناحیه والدین (بله )را آزادانه وبا دلپذیری بیان می کنند.

۲ـ ناحیه ی زرد: این ناحیه شامل رفتاری می شود که مورد تأیید نیست ولی به دلایلی خاص تأیید می شود.به عنوان مثال از خطاهای کوچک به خاطر رفتارهای مناسب کودک چشم پوشی می شود ویا اینکه در موقعیتهای دشوار وویژه ،مثل تصادفات ،بیماری وجدایی از دوستان،بعضی از رفتارها که مطلوب ما نیست به خاطر شرایط تحمل می شود.

۳ـ ناحیه ی قرمز: این ناحیه شامل رفتاری می شود که به هیچ وجه قابل تحمل نیست وباید از آن جلوگیری نمود.چرا که سلامت جسمانی وروانی ورفاه مالی وآسایش خانواده را به خطر می اندازدویا اینکه اصول اخلاقی وآداب اجتماعی را خدشه دار می سازد.بازدارندگی در این ناحیه باعث می شود که کودک احساس امنیت کند.به طور مثال زمانی که مادر از سوار شدن کودک خود به اتوبوس در حال حرکت جلوگیری نمی کند،کودک مضطرب شده وچنین احساس می کند که مادرش به سلامتی او توجه ندارد.

پدر ومادر با ایجاد محدودیتها به کودک کمک می کنند تا بر ترس وپریشانی خود غلبه کنند.گویی این پیام را به کودک القا می کنند که : «تو آسوده باش ما مواظبت هستیم ونمی گذاریم به خودت آسیب برسانی!».

باید توجه داشت که محدودیتها ،آشکارا به کودک بگوید که رفتار غیر قابل قبول چیست وچه جانشینی قابل قبول است. به عنوان مثال به کودکی که می خواهد بشقابها یا اسباب بازیها را پرتاب کند،بسیار واضح می گوییم: «بشقاب ومکعب های چوبی اسباب بازی برای پرت کردن نیست ،میتوانی بالش یا توپ پارچه ای را پرت کنی.»یعنی محدودیت مطلق وقرار دادی نیست ،پرت کردن را به طور کامل ممنوع نمی کنیم وقرار داد هم نمی بندیم که هیچ چیزی را پرت نکند ،بلکه احساس کودک را مورد توجه قرا ر می دهیم ودر راستای تربیتی جانشینی مناسب برایش مشخص می کنیم.

در ضمن محدودیت باید کامل باشد. زمانی که مادر به کودک اجازه می دهد که روی خواهرش کمی آب بپاشد به شرط اینکه زیاد خیسش نکند، در واقع یک محدودیت دوگانه ومتغیر را بیان کرده که کودک مرز آن را تشخیص نمی دهد واغلب وسوسه می شود که مرز بین کم وزیاد را بشکند.

محدودیت باید با لحنی راسخ ومحکم بیان شود وتنها یک پیام را به کودک برساند: «ممنوعیت واقعی است ،جدی می گویم» در واقع والدین در ایجاد محدودیت نباید تردید کنند وگرنه گرفتار بگو مگوهای بسیار می شوند وجنگی را آغاز می کنند که برنده ندارد. محدودیت باید طوری باشد که خشم وتنفر را به حداقل برساند و حس احترام به خود را حفظ کند.

کودکی که در فروشگاه چند اسباب بازی را برداشته واصرار به خرید آنها دارد ،با سرزنش کردن وتوپ وتشر زدن آرام نمی شود.بهتر است او را به مبارزه نطلبیم ،بلکه با او در یک طرف میدان قرار بگیریم:«تو دوست داری که این اسباب بازیها را بخری ، اما اینبار خرید اسباب بازی در برنامه ی ما نیست ،تو می توانی یک آدامس یا یک بستنی بخری ،کدام را می خواهی آدامس یا بستنی؟» ممکن است کودک اسباب بازیها را زمین بگذارد ویکی از دو گزینه ی پیشنهادی را قبول کند،ممکن هم هست که کودک اصرار بر خرید اسباب بازی کند ویا حتی گریه کند اما مادر روی تصمیم خود باید قاطع بایستد. اما همدردی با کودک فراموش نشود«می دانم تو دوست داری اسباب بازی بخری ومی خواهی با گریه کردن به من نشان بدهی من می فهمم،اما امروز اسباب بازی خریده نمی شود.» دست کودک را گرفته واز قسمت اسباب بازی دور شوید.

در بیان محدودیت شخصیت را مورد هدف قرار ندهید.به جای گفتن :«تو بچه ای نباید تا دیروقت بیدار بمانی »بگوییم:«وقت خواب است » یا به جای اینکه بگوییم: «سر برادرت داد نکش »بگوییم:«سر همدیگر داد نکشید».

محدودیتها اگر به وظایف اشیاءاشاره کنند کودک با میل بیشتری آنها را می پذیرد. به عنوان مثال به جای اینکه بگوییم:«روی مبل راه نرو»بگوییم:«مبل برای نشستن واستراحت کردن است».

ارتباط بین انضباط وفعالیت بدنی کودک:

از فعالیتهای پر جنب وجوش کودکان نبایستی بیش از حد جلوگیری کرد. کودکان برای حفظ سلامت روانی وجسمانی خود احتیاج به دویدن ،پریدن ،بالا رفتن وجست وخیز کردن ،دارند. جملاتی از قبیل:«ندو،نمی توانی مثل یک پسر عادی راه بروی»،«بالا وپایین نپر»،«درست بشین ،چرا روی یک پا می ایستی » واز این قبیل جملات ،در کودکان کم سن وسال تنش احساسی به وجود می آوردوآنها را به سوی پرخاشگری سوق می دهد.حفاظت از اثاثیه ی منزل مهم است اما سلامت روانی کودک مهمتر است. انرژی نهفته ی کودک باید در محیطی مناسب تخلیه شود.

تحمیل انضباط:

اگر والدین نسبت به محدودیت تعیین شده احساس آشکاری داشته با شند(یعنی بدون تردید آن را بپذیرند)ومحدودیت را با لحنی که آزار دهنده نباشد بیان کنند، در اکثر موارد کودک پذیرای انضباط می شود. با این حال گاه پیش می آید که محدودیت را نمی پذیرد یا قانون شکنی می کند،در اینگونه موارد چه باید کرد؟

والدین در هر حالی باید نقش یک بزرگسال مهربان اما جدی را حفظ کنند.در برخورد با نقض محدودیت بهتر است توضیح کمی به کودک داده شودودرباره ی اثرات مخرب ونتایج زیانبار عمل زیاد فلسفه بافی نکنیم. به طور مثال به جای دادن توضیحات زیاد در مورد شکستن شیشه ی خانه ی همسایه،فقط گفتن این جمله که:(پنجره ها برای شکستن نیستند )ویا اینکه(نباید به مردم آسیب رساند ) کافی است.

برای تحمیل یک محدودیت ،پدر ومادر باید دقت کنند که جنگ خواسته ها را آغاز نکنند.سعی کنند که با قرار گرفتن در طرف کودک وهمدردی با او به طور جدی محدودیت را اعلام کنند.ودر موقع نقض محدودیت با در نظر گرفتن تنبیه مناسب کودک را جریمه نمایند.در مثال بالا می توان از پول توجیبی کودک هزینه ی شیشه ی شکسته را پرداخت نمود.وبه این صورت کودک می آموزد که مسئولیت کارهایش را به عهده بگیرد وضمن آموزش عملی محدودیت ،شخصیتش نیز ساخته شود .(فقط به کمی صبر وتحمل نیاز است)

والدین برای لگد زدن نیستند!!!:

هرگز نباید به کودک اجازه داد که والدین خود را بزندشاید از این جمله تعجب کنید ،اما واقعیت دنیای امروز ماست که کودکان به والدین خود حملات بدنی را انجام می دهند.این حملات احساس وحشت ونگرانی را در کودک واحساس خشم ونفرت را در والدین ،به وجود می آورد.در حالی که کودک باید احساس امنیت کند وپدر ومادر نسبت به کودک باید مهربان باقی بمانند.پس از حملات بدنی کودکان نسبت به والدین باید به طور جدی جلوگیری نمود.

محدودیتی که کودک را از زدن پدر ومادر منع می کند ،تحت هیچ شرایطی نباید تغییر کند.

مادری که بازویش را در برابر کودک چهار ساله اش می گیرد وبا التماس به او می گوید:«به جای زدن به ساق پایم به بازویم بزن ولی آهسته»باید بداند که اگر او کودکش را بزند ضررش کمتر خواهد بود تا اینکه کودک اورا بزند.

احترام متقابل بین والدین وکودک در هر شرایطی باید حفظ شودودر عین حال والدین نباید نقش الگویی خود را از دست بدهند.این مادر می بایست بدون درنگ به کودک خود بگوید:«حق نداری من را بزنی ،من به تو اجازه نمی دهم. اگر عصبانی هستی می توانی با حرف زدن به من بگویی ومن گوش می دهم.»ویا اینکه به سرعت جلوی حرکت او را بگیردومحکم واستوار او را از زدن منع کند.کودک محکمی واستواری رفتار ما را در می یابد.

تنبیه بدنی:

تنبیه با اینکه شهرت بدی دارد ،متأسفانه روشی متداول برای تحت کنترل در آوردن کودک برای مدت کوتاهی است.تنبیه زمانی که خشم به اوج خود رسیده و تهدیدها واستدلالها اثری ندارد،بدون برنامه ریزی قبلی اعمال می شود.در واقع زمانی که صبر وتحمل به پایان رسیده ودر آن لحظات به نظر می رسد بهترین راه حل است وبه قول والدین (طوفان را می خواباند).

اما اشکال تنبیه در درسی است که به کودک می دهد.تنبیه به کودک می آموزدکه (هر وقت عصبانی هستی ـ بزن). در واقع راه حل جنگل را به او می آموزد.

از دیگر آثار تخریبی تنبیه این است که احساس پشیمانی وگناه را از بین می برد. کودکی که تنبیه بدنی شده است فکر می کند که تاوان اشتباه خود را پرداخته است ،لذا دفعات بعد هم همان اشتباه را تکرار می کند.در واقع اسمش را در دفتر بدهکارها می نویسد وهر چند وقت یکبار قسطهای تنبیهش را پرداخت می کند.گاهی اوقات والدین خود سبب می شوند که کودک اعمالی را انجام دهند وسپس خواستار تنبیه بدنی هم می شوند .یعنی کودک خود از والدین می خواهد اورا بزنند.!این مورد نتیجه ی رفتار والدینی است که بعد از تنبیه بدنی کودک ، آرام شده اند وعذاب وجدان پیدا کرده اند وبا دادن امتیازاتی ویژه سعی دارند اثر تنبیه را از دل کودک خود بیرون بیاورند ودر اصطلاح با او آشتی کنند وعمق فاجعه در اینجا به اوج خود می رسد.

پدر ومادر اگر در اجرای محدودیت ها از ابتدا با قاطعیت برخورد نمایند وهمچنان با مهر بانی ودلسوزی اما جدی نواحی انضباطی را مد نظر داشته باشند،موفق می شوند که علاوه بر کنترل خشم خود،کودک را هم در کنترل خشمش یاری دهند.واگر تنبیهی هم لازم باشد ،تنبیه بدنی بدون برنامه نخواهد بود. بلکه تنبیهی به موقع ومتناسب با اشتباه کودک وبرای آگاه ساختن او خواهد بود.

به یاد داشته باشیم که تنبیه ،همیشه کتک زدن نیست. تنبیه سازنده می تواند شامل قهر کردن به مدت کوتاه ،محروم نمودن کودک از بعضی امتیازات به مدت محدود ویا حتی انجام بعضی کارهای سبک به منظور جریمه ،باشد . ویادمان باشد تنبیهات شدید وغیر معقول (کتک زدن وزندانی نمودن کودک )اثار بد وزیانبار خود را تا مدتها حفظ می کند.بیایید برای داشتن جامعه ای بهتر  به خود وکودکانمان احترام بگذاریم.

 

 

منابع :رابطه ی بین والدین وکودکان ـ دکتر هایم جی. گینات ـ ترجمه:سیاوش سرتیپی                              

 

 

 

 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.